مداحی درباره امام خامنه ای و شهدا
مجموعه تلویزیونی «خط مقدم» بهکارگردانی شهریار بحرانی و تهیهکنندگی مجید حقی؛ به بخشی از دوران حساس و پرالتهاب سالهای ۶۳ تا ۶۵ دفاع مقدس میپردازد و محوریت آن درباره شهید طهرانی مقدم است.
- کارگردان: شهریار بحرانی
- تهیه کننده: مجید حقی
- بازیگران: حسین عارف، حسام حسنی، بهراد رحمانی، آفرین عبیسی، غزاله اکرمی، بهزاد خلج و عطاءالله سلیمانیان در این مجموعه نمایشی بازی کردهاند.
- خلاصه داستان: در خلاصه داستان مجموعه تلویزیونی «خط مقدم» آمده است: «این فیلم سرگذشت مردان بلندبالایی است که پس از پاییز ۱۳۶۳ با تلاش و مشقت، در روزگار تنهایی و مظلومیت، مجاهدانه جنگیدند».
بچه های گروهان بلال نام گروهان مهندسی رزمی است که نیروهای آن را نوجوانان تشکیل می دهندکه همگی راننده لودر و بلدوزر هستند. رحیم جانبازی است که فرماندهی این گروهان را به ناچار و به سودای رفتن دوباره به خط مقدم جبهه پذیرفته است…
سریال «آتش در گلستان» داستان «طاهره دباغ» است که او را با لقب مادربزرگ انقلاب می شناسند. او چریک مسلح و زندانی سیاسی در زمان حکومت پهلوی بود.
مستند « آقا مرتضی » روایتی از زندگی مرتضی آوینی از زبان دوستان و خانواده اوست.
روز جمعه ماه محرم سال ۱۳۳۶ در یکی از محلههای مستضعف نشین اصفهان به نام «کوی کلم» خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زینت بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسهای که معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اکثر اوقات پس از تکالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد «سید» رفته با صدای پرطنینش اذان و تکبیر میگفت.
حسین در دوران فراگیری دانش کلاسیک لحظهای از آموزش مسایل دینی غافل نبوده و در آغاز دوران نوجوانی گرایش زیادی به مطالعه خبرها و کتب اسلامی و انقلابی داشت و به تدریج با امور سیاسی نیز آشنا شد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت. او ضمن گذراندن دوران خدمت، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. در آن دوره او را برای عملیات سرکوبگرانه ظفار به عمان فرستادند ولی او از این سفر به معصیت یاد کرد و حتی نمازش را تمام میخواند. از همان روزهای اول انقلاب در کمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان قامت به لباس پاسداری آراست و لحظهای آرام نگرفت. یک سال صادقانه در این مناطق خدمت کرد و مأموریتهای محوله او را راهی گنبد نمود.
با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد و در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین مدت نه ماه، با تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی بسیار کم استقامت کرد و دلاورانی قدرتمند تربیت نمود. در سال ۱۳۶۰ پس از آزادسازی بستان تیپ امام حسین (ع) را رسمیت داد که بعدها با درخشش او و نیروهایش در رشادتها و جانفشانیها، به لشگر امام حسین (ع) ارتقا یافت. حسین شخصاً به شناسایی میرفت و تدبیر فرماندهیاش مبنی بر اصل غافلگیری و محاصره بود حتی در عملیات والفجر ۳ و ۴ خود او شب تا صبح در عملیات خاکریزش شرکت داشت و در تمامی عملیاتها پیشقدم بود. حسین قرآن را با صدای بسیار خوب تلاوت میکرد و با مفاهیم آن مأنوس بود. او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کمنظیری داشت. معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و در آموزش نظامی و تربیت نیروهای کارآمد اهتمام میورزید. حساسیت فوقالعاده و دقت زیادی در مصرف بیتالمال و اجرای دستورات الهی داشت.
از سال ۱۳۵۸ تا لحظه آخر حضورش در صحنه مبارزه تنها ایام مرخصی کاملش هنگام زیارت خانه خدا بود. (شهریور ماه سال ۱۳۶۵) در سایر موارد هر سال یکبار به مرخصی میآمد و پس از دیدار با خانواده شهدا و معلولین، با یاران باوفایش در گلستان شهدا به خلوت مینشست و در اسرع وقت به جبهه باز میگشت. در طول مدت حضورش در جبهه ۳۰ ترکش میهمان پیکر او شد و در عملیات خیبر دست راستش را به خدا هدیه کرد. اما او با آنکه یک دست نداشت برای تامین و تدارکات رزمندگان در خط مقدم تلاش فراوان مینمود. در عملیات کربلای ۵ زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شد حاج حسین خود پیگیر این امر گردید و انفجار خمپارهای این سردار بزرگ را در روز جمعه ۸/۱۲/۱۳۶۵ به سربازان شهید لشگر امام حسین (ع) پیوند داد و روح عاشورایی او به ندبه شهادت، زائر کربلا گشت و بنا به سفارش خودش در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجیاش میهمان خاک شد.
سریال انیمیشن “سلام بر ابراهیم” درباره شهید ابراهیم هادی ملقب به «علمدار کمیل» است و سلحشوری ها و رشادت های این سرباز امام خمینی (قدس سره) را روایت می کند.
پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
داستان سریال مدافعان شهر :
(پایانی): صحبتهای حیات قاسم نژاد، سردار قدرت الله احمدیپور، محمد نظر عظیمی، مجتبی مهدی خانی، قدرت الله حسنی و ماشالله پر نور (از مدافعان شهر)
عراقیها در کیلومتر ۴ گیلانغرب بودند. مردم و سربازها کمکی نداشتند، خیلیها به شهادت رسیدند. شخصی به نام جمیل عباسی که از نیروهای عراقی بود، چند نفر از اسرای ایرانی را نجات داد. در نهایت مردم با همکاری یکدیگر پیروز شدند و به عراقیها اجازه تصرف شهر را ندادند. عراقیها شکست خورده و در ۵ آبان ۵۹ مجبور به عقبنشینی شدند.
در پایان تصاویری از سردار محمد پاکپور، سردار محمد نظر عظیمی، قدرت الله احمدیپور، قدرت الله حسنی، غفار قادری، جوهر جوانبخش، مجتبی مهدی خانی، امیر محمدعلی طاهری، حیات قاسم نژاد، جمیل عباس، ابراهیم زنگنه، ماشالله پرنور، خسرو امینی (پاسدار)، علی اشرف پیرو (از مدافعان شهر) و تصویر مادر شهید صفر خوش روان نشان داده میشود.
فیلمبرداری این سریال در مناطق قصرشیرین، گیلانغرب، نفت شهر و سومار استان کرمانشاه انجام شده و مقاومت مردمی شهرستان گیلانغرب را در پی حمله رژیم بعثی عراق به تصویر میکشد.
برای نگارش سریال «مدافعان شهر» ۳۰۰ مصاحبه با فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس صورت گرفته و همچنین از مصاحبههای فرماندهان ارتش بعث که در آرشیوها موجود بوده فیلمنامهای براساس واقعیت توسط محمدحسن عموری نگاشته شده است.
چندین ماه قبل از تجاوز رسمی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، در تیر ماه همان سال توپخانه عراق به صورت پراکنده اقدام به گلوله باران روستاهای مرزی استان کرمانشاه کرد. در ۳۱ شهریور همزمان با تجاوز در جنوب، چندین لشگر عراق با اشغال شهرهای نفت شهر، قصر شیرین، سومار و سرپل ذهاب،به طرف شهرستان گیلانغرب حرکت کردند که با مقاومت مردمی روبرو شدند.
در این فیلم ۱۰۰ بازیگر توانمند از کشور در کنار بازیگرانی از استان کرمانشاه به ایفای نقش پرداختهاند که از این میان میتوان به جعفر دهقان (شهید قدرتالله پیرزادفر)، کاوه خداشناس (شهید علی ابراهیمزاده)، رسول عیسیمنش (شهید برزو احمدی)، امیر پرویزی (شهید صفر خوشروان)، مسعود محمدی (شهید علی اکرم پرماه)، بنیامین ایثاری (حیات قاسمنژاد)، مهران عبدالله نژاد (قدرتالله احمدیپور)، زهرا نادری (شهیده نصرت بسیطی)، مهدی گل محمدی (مجتبی مهدیخانی)، پیام حسن خانی (شهید حسین بسیطی)، جواد صفری (شهید منوچهر عباسی)، کیومرث زرانگوش (شهید کاوه احمدزاده)، یاسر عیسیمنش (جمیل عباس ابراهیم زنگنه)، زهرا نادری، مهشید جوادی و … اشاره کرد.
برخی از عوامل سریال «مدافعان شهر» عبارتند از: تیتراژ: سلاله سلیمی طاری، طراح گریم: حامد علی بخشی، طراح صحنه و لباس: محمود نهضت سرشت، مدیر جلوه های ویژه بصری و اصلاح رنگ: بهمن قهاری، تدوین: بهمن قهاری، مدیر صدابرداری: آرش برومند، مدیر تصویربرداری: فرهاد طالبی نژاد، طراحی و ترکیب صدا: پیمان شاه محمدی، مدیر پروژه: سرهنگ پاسدار سعید حسنی، تهیه کنندگان: حمیدرضا راوش و علی فاتحی، نویسنده و کارگردان: محمد حسن عموری.
منصور قاسمی یکی از فرماندهان برون مرزی سپاه در جریان حمله نیروهای دشمن موجی و دستگیر می شود. عراقی ها برای شناسایی فرمانده اسرا (منصور قاسمی) فردی را به جاسوسی در میان آن ها اجیر می کنند. جاسوس که بطور اتفاقی در جریان مکالمه منصور و همسرش او را شناسایی کرده بود توسط منصور کشته می شود – عراقی ها با کشته شدن نیروی نفوذی خود و همچنین بی نتیجه ماندن شناسایی فرمانده – شکنجه اسرا را تشدید کرده و سهمیه آب اردوگاه را قطع می کنند. برادر همسر منصور در جریان شکنجه عراقی ها به شهادت رسیده و همسر منصور (زینت) که به اسارت دشمن درآمده بود؛ به منظور شناسایی منصور به میان اسرا آورده می شود. زینت پس از جستجوی اسرا منصور را می یابد، اما وقتی با جنازه برادر شهیدش مواجه می شود او را منصور قاسمی معرفی می کند.
وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است، او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده آهنگی بسازد اما علی نمی تواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری می رود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاک ریزهای ساخته شده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه ی چزابه می یابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنه های واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد. وحید با دیدن بهروز، صمد، فرمانده حسن کاوه و مراد چلچراغ و مرتضی و بقیه همرزمانش به کمک آن ها می رود، اما بالاخره آن ها به دوران حال و به محل فیلمبرداری فیلم وحید برمی گردند.
نجلا برای عبد شرط می گذارد برای اینکه به او پاسخ مثبت دهد باید به او به زیارت اربعین برود اما عبد و عطا در عراق دستگیر می شوند و نجلا و بقیه فرار می کنند. دستگیری عبد و عطا مصادف می شود با سال ۱۳۵۸ درست یک سال قبل از جنگ تحمیلی که در ادامه فیلم به جنگ هشت ساله و حصر آبادان و اشغال خرمشهر می رسد.
شرح زندگی سردار شهید ذبیح الله عالی سرداری از خطه ی مازندران، شهر جویبار از ولادت تا شهادت از زبان خانواده و همرزمان ایشان