این کتاب، زندگینامهی داستانیِ شهید «محمود امیرخانی» است که از لابهلای تعدادی گفتوگو بازآفرینی شده است.
«محمود امیرخانی» در سال ۱۳۲۹ در مشهد بهدنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، برای ادامهی تحصیل راهی کشور فیلیپین شد. دو عامل سبب ماندن او در این کشور شد: در فیلیپین علاوه بر تحصیل، موفق به تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان فیلیپینی شد و با الهام از نهضت اسلامی کشورش، علیه دستگاه حاکم فیلیپین به مبارزه پرداخت.
امیرخانی در دوران دفاع مقدس در چندین عملیات شرکت کرد: در تنگهی چزابه جنگید؛ در عملیات طریقالقدس به قلب دشمن زد؛ در عملیات رمضان دلاورانه جنگید و در فتح خرمشهر حضوری شجاعانه داشت.
او سرانجام در ۱۶ مهر ۱۳۶۱ در جبههی سومار، هنگامی که فرماندهیِ تیپ جوادالائمه را بهعهده داشت و مشغول بررسی نقشهی عملیاتی حملهی «مسلم بن عقیل» بود، به درجهی رفیع شهادت رسید.
* چشم بیدار، نویسنده: جلیل امجدی، نشر شاهد، ۱۳۹۱.
خلاصه داستان:
راز ناتمام در کش و قوس یک ماجرای امنیتی به زندگی پرفراز و نشیب شهید محمدجواد باهنر میپردازد که در فعالیتهای پرثمرش، سوابق مبارزاتی علیه رژیم ستمشاهی و بارها محکومیت به زندان دارد و پس از انقلاب اسلامی نیز وزیر آموزش و پرورش و سپس دومین نخستوزیر دولت جمهوری اسلامی ایران بوده است…
بازیگران:
فرهاد جم، نگین معتضدی، رامین راستاد، بهرام ابراهیمی، سید جواد هاشمی، شهرام عبدلی، مریم کاویانی، مریم خدارحمی، مهدی امینی خواه، مسعود رحیم پور، مهدی کوشکی، محمدرضا علیرضایی، ابوالفضل همراه، لیلا بوشهری، علیرضا مهران، مرتضی کاظمی، مجید شهریاری، بهنام شعبانی، فرهاد طوفان و…
واحد فرهنگی هیئتالرضا محفل بسیجیان و رهروان شهدا با همکاری ستاد مردمی مدافعان حرم، نماهنگ “”یه عده مادرای پهلوون” را در آستانه هفته دفاع مقدس به منظور پاسداشت شهدای مدافع حرم و شهدای لشگر افغانستانی فاطمیون منتشر کرد. این نماهنگ با صدای حاج عبدالرضا هلالی و شعر محمدجواد پرچمی و سعید پاشازاده به شهدای افغانستانی مدافع حرم تقدیم میشود.
این کتاب، دربردارندهی نامههایی است که افراد متعدد برای پاسداشت مقام جانباز نوشتهاند.
برادر جانباز سرافراز و عزیزم
سلام
سلام بر تو، وارث میراث اجدادمان که اباالفضل گونه نظارهگر فروغ خورشید شدی و با چشمان خونفشانت طلیعه ظفر را در بامداد صلح و رهایی کاشتی تا مردان خدا را مسجود فرشتگان کنی. تو منبع فیاض فریاد بودی. تو چراغدار راه پرتلاطم ناامیدانی.
سلام من تو را چه حاصل که در برابر عروج معرفت بیپایان تو بسی اندک است. تو چشمهسار ایمانی، شوکت هر بهاری و پرچم هر پیروزی. تو با چشم روشنت زیباییها را میبینی، زیرا چشمان تو چلچراغ زخم یاران شهیدت شده است. تو جوانههای وجود یاران بیقرارت را سیراب کردی تا تشنگی را تجربه نکنند. طوفان از طنین گامهای باوقار تو از حرکت میایستد، وقتی چون آذرخش بیتاب در خون و دود و آتش اسوه جاننثاران شدی. تو با لبیک یا خمینیات استمرار حرکت رسولان را تایید کردی تا چند صباحی در این دنیای فانی رحمت ایزد منان را جلوهگر باشی.
ای سرو آزاده، ای سروقامت مهربان که اینچنین در انتظار غرش بارانی، استوار باش و چشم دل باز کن. با صلابت همیشگیات برخیز و تیر بر فرق دشمن بزن و با فریاد و زبان آشنای خود از صلابت شهیدان بگو. ای قاصد خوشبوی، ای که به منتظران نور پیام شوق دادی، بدان که تنها نیستی. هیچ زمان تنها نبودی و اکنون نیز تنها نیستی. ما تو را چون تکسواران وادی نور تا بهار انتظار بدرقه خ
این کتاب بخشهایی از زندگی دانشمند هستهای، شهید «محسن فخری زاده»، را روایت میکند.
شهید «محسن فخریزاده مهابادی» در سال ۱۳۳۶ در قم متولد شد. وی مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستهای داشت. او از ابتدای روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی و «تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عضویت سپاه درآمد و به درجهی نظامی «سرتیپ پاسدار» نائل شد.
با تشکیل واحد تحقیقات ویژهی اتمی (تیم ۳۲) در مرکز تحقیقات سپاه پاسداران، فخریزاده از همان ابتدا در این مرکز فعالیت خود را آغاز کرد.
محسن فخری زاده از سال ۱۹۹۲ بهعنوان عضو هیئت علمی دانشکدهی فیزیک «دانشگاه امام حسین» سپاه، امکانات این دانشگاه را برای تحقیقات هستهای بهکار گرفت و سپس رئیس «دانشگاه صنعتی مالک اشتر» شد.
او رئیس «سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند)» بود. وی همچنین یکی از دانشمندان مؤثر و رده بالای حوزهی تحقیقات علمی در کشور بود.
گفتنی است نام او در میان یکی از پنج شخصیت ایرانی موجود در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان، در نشریهی آمریکایی «فارین پالیسی»، منتشر شده است.
همچنین نامِ این دانشمند ارشد «وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح» و رئیس پیشین «مرکز تحقیقاتی فیزیک» (PHRC) در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران از سویِ شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
محسن فخریزاده تنها دانشمند هستهای ایرانی است که «بنیامین نتانیاهو»،نخستوزیر رژیم صهیونیستی، نام او را مستقیماً در جلسهی تبلیغاتی خود به زبان آورد و ادعا کرد دربارهی برنامهی تسلیحاتی اتمی کار میکرده است.
سرانجام این دانشمند برجستهی هستهای در ۷ آذر ۱۳۹۹، در منطقه آبسرد دماوند، به دستِ عاملان استکبار به شهادت رسید
«لطیف عشق» با نثری روان و شیرین، داستانِ زندگیِ سروان شهید «لطیف رنجبری» را روایت میکند.
«لطیف رنجبری» در چهارم اردیبهشت ۱۳۲۶ در روستای «آل کبود» از توابع شهرستان «بیجار» استان کردستان زاده شد. او در دوران دفاع مقدس، وظیفهی آموزش و سازماندهیِ بسیاری از گروههای اعزامی به مناطق عملیاتی را برعهده داشت و با سِمت فرماندهیِ گروهان ۳ از گردان رزمی ۷۰۷ «حضرت ابوالفضل علیه السلام» به جزایر مینو و منطقهی اروندکنار رفت.
لطیف رنجبری حدود یک سال و نیم در این منطقه ماند و پس از چهار ماه، به یکی از مناطق جبههی غرب که تحت کنترل ضدانقلاب در استان کردستان بود، منتقل شد و در مدت چهارماه حضورش توانست امنیت بالایی در منطقه ایجاد کند و بسیاری از آن مناطق را از حضورِ ضدانقلاب و دموکرات پاک کند.
سردار لطیف رنجبری، در تاریخ ششم دی ماه ۱۳۶۲ در یکی از مناطق پاکسازی نشده با اشرار درگیر شد و سه تن از اشرار کومله را به هلاکت رساند. اما سرانجام از فاصلهی ۱۵۰۰ متری با اسلحهی سیمینوف، از سویِ گروهکهای کومله و دموکرات، از ناحیهی قلب تیر خورد و به شهادت رسید.
* لطیف عشق، نویسنده: محمدعلی آقامیرزایی، نشر شاهد، ۱۳۹۲.
این کتاب گویا دربردارندهی زندگینامه و خاطرات شهید والامقام «محمّد غفّاری» است.
«محمّد غفّاری» سال ۱۳۶۳ در شهر همدان زاده شد. او پس از پذیرفتهشدن در رشتهی دندانپزشکی، با عشق و علاقهی فراوان به عضویّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و سپس در زمرهی رزمندگان تیپ ویژهی «صابرین» نیروی زمینی سپاه پذیرفته شد.
این سرباز مدافع وطن، در شهریور ماه سال ۱۳۹۰، در جریان درگیری با عوامل منافقان کوردل (گروهک تروریستی «پژاک»)، در «ارتفاعات جاسوسان» به شهادت رسید.
خلاصه داستان:
پهلوان پوریای ولی، استاد زورخانه شهر، با تیزهوشی و همکاری شاگردانش، پهلوان یاور، پهلوان صفی و پهلوان مفرد، در مقابل مکر و حیله اسکندرخان، داروغه طماع، حریص و جاهطلب شهر، ایستادگی و مبارزه میکند. همچنین گفتههای پوریای ولی در این انیمیشن آمیخته با نکات اخلاقی و فرهنگی است. داستان این مجموعه در شهر خوارزم، از شهرهای خراسان قدیم، در قرن هشتم هجری قمری میگذرد…
صداپیشگان:
علی همت مومیوند، حمیدرضا آشتیانی پور، امیر محمد صمصامی، حسین خداداد بیگی، سعید شیخ زاده، اصغر رضایی نیک، مینا قیاسپور، شهراد بانکی، تورج نصر، هادی جلیلی باله، اعظم السادات دلبری، حسن کاخی، مریم استاد حسن بنایی و…
سه زن در پی نجات همسر هانیه که پای چوبه دار است اندیشه ای در سر دارند.
این کتاب گویا مروری است بر زندگینامه و خاطرات شهیدِ ترور «حجتالاسلام مصطفی قاسمی».
دم ظهر بود که واقعه اتفاق افتاد؛ آفتاب گرم اردیبهشت عبایش را روی زمین پهن کرده بود. از مدرسه که بیرون آمد؛ کوچه خلوت بود و آمدوشدی به چشم نمیخورد. آهسته به انتهای کوچه رفت تا زودتر خود را برساند؛ نمازگزاران مثل همیشه منتظرش بودند. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که صدای سوت گلوله در فضا پیچید.
خون تازه روی آسفالت داغ جاری شد؛ پیکر بیجانش وسط جمعیت متحیّر روی زمین افتاده بود. عبای سادهی خاکیرنگ را روی سرش کشیده بودند و صدای پچپچهها بلند بود. بعضی بغض کرده بودند؛ بعضی دیگر خودشان را نیشگون میگرفتند و برخی هم درحال گرفتن عکس بودند.
ماجرا جدّی بود؛ ترور مسلّحانه، روز روشن مقابل مدرسه علمیّه. کاری از دست کسی برنمیآمد؛ شیخ «مصطفی» مدّتها بود که دنیای زمینی را ترک گفته بود.
* در صبح روز شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، هنگامی که «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» طلبه ۴۶ ساله اهل همدان، از حوزهی علمیّه محل کار خود در محله آخوند همدان خارج شد، ضارب با خودروی پژو ۲۰۶ بر سر راه وی قرار گرفت و با اسلحهی کلاشنیکف، دو گلوله به وی شلیک کرد که بلافاصله موجب شهادتش شد. قاتل پس از ارتکاب جرم، فرار کرد.
«بهروز حاجیلویی» پس از این حادثه در صفحهی اینستاگرام خود با انتشار عکسهایی از خود و نوشتن مطالبی به ارتکاب این قتل اعتراف کرد که از سوی نیروی انتظامی ایران شناسایی شد و تحت تعقیب قرار گرفت.
پس از این حادثه، رئیس دادگستری استان همدان بلافاصله دستور رسیدگی سریع و خارج از نوبت را برای این پرونده صادر کرد و کارآگاهان پلیس توانستند با برنامهریزی و پیگیری و کنترل نامحسوس، پناهگاه قاتل را شناسایی کنند و در ساعات ابتدایی صبح روز بعد از حادثه، واحد عملیاتی یگان امداد شهرستان همدان با محاصره محل و درگیری با قاتل وی را از پای درآورد. در جریان این عملیات که حدود ۲۰ دقیقه به طول انجامید، دو نفر از مأموران پلیس نیز دچار جراحتهای سطحی شدند.
این حادثه در رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی واکنشهای فراوانی را از طرف برخی نهادها و افراد درپیداشت.
پس از کشته شدن عامل قتل، فرماندهی انتظامی استان همدان با تشریح حادثه اعلام کرد که برادران و همهی دوستان قاتل نیز بازداشت شدهاند. نیروی انتظامی همچنین از شناسایی و دستگیری ۳۲ نفر از افرادی که با گذاشتن پیام در صفحهی شخصی اینستاگرام قاتل از اقدام وی حمایت کرده بودند، خبر داد.
* شهید «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» در سال ۱۳۵۲ در روستای «میهمله علیا» شهرستان بهار به دنیا آمد. وی در مدرسهی آخوند، درس خارج میخواند. مدّتی در ادارهی کتابخانه مدرسهی «آیتالله دامغانی» نزدیکی آستان مقدس «امامزاده عبدالله(ع)» همکاری کرد. ظهرها امامت جماعت امور شعب بانک تجارت همدان را بر عهده داشت و ۱۸ سال هم پیشنماز مسجد «حاج کربعلی» در وقت نماز مغرب و عشا بود؛ مسجدی ساده و قدیمی در یکی از محلههای قدیمی همدان که علمای بزرگی چون «شیخ محمدعلی دامغانی» فرزند «آیتاللهالعظمی ملاعلی دامغانی» در آن اقامه نماز کردهاند.
او در هنگام شهادت ۴۶ سال داشت و سرپرست یک خانوادهی پنجنفره با دو دختر و یک پسر بود.
خلاصه فیلم
فیلم زیر نور ماه ،سیدحسن طلبه ی جوانی است که در شرف ملبس شدن است، در حالی که هم دوره ای های وی درصدد تهیه ی لباس هستند، سید حسن در رابطه با راهی که رفته و ادامه ی آن با خود دچار تناقض هایی می شود و از ملبس شدن سرباز می زند، ولی به احترام پدرش لباس را تهیه می کند و …
فیلمی به کارگردانی رضا میرکریمی محصول سال ۱۳۷۹ است.
خلاصه داستان:
این فیلم داستان دانشجوی جوانی است که قصد دارد برای پایاننامهاش روی تعدادی زندانی تحقیق کند و آن زندانیها برای پیدا کردن گنجی به سوی دانشجو میروند…
بازیگران:
برزو ارجمند، بهنوش بختیاری، هومن برق نورد، بهنام تشکر، هدایت هاشمی، بهاره افشاری، اصغر نقیزاده، رسول نجفیان، امیر نوری، اسدالله یکتا و…
این سریال تاریخی به دورهای از تاریخ مصر میپردازد که ارتش فرانسه هنگام پادشاهی ناپلئون به این کشور لشکرکشی کرده و گِردایهای از نبردها میان مردم مصر و فرانسویان را پدید میآورد. «نیل در خون» ماه رمضان سال ۲۰۱۲ در مصر و همزمان چند کشور عربی با نام اصلی «نابلئون و المحروسه» روی آنتن شبکههای تلویزیونی رفت که در آن فرانسویان برای بدست آوردن و بهره کشی از مصر به این کشور یورش بردند و حتی شهرهایی مانند بولاق را ویران کردند. ستیز مردم مصر در برابر یکی از بزرگترین نیروهای نظامی جهان در پایان سدهٔ هجدهم و آغاز سدهٔ نوزدهم برای دفاع از استقلال و آزادی یکی از نقاط برجستهٔ تاریخ این کشور به شمار میآید که در این سریال به نمایش در آمد
خلاصه داستان : این اثر پویانمایی درباره زندگی محمد بن زکریای رازی کاشف الکل است که علاوه بر دانستن علومی چون شیمی، فلسفه و موسیقی، طبیب حاذقی نیز بود تا جایی که پس از درمان امیر سامانی، توانست با حمایت مالی او بیمارستانی در ری تاسیس کند.
با آغازِ دفاعِ مقدس، هر یک از مردان خانواده، برای رزم به خطّهای از مرزهای کشور رفتند و مهدی هم به جبهه میرود ….
به دوران کودکی مهدی سفر میکنیم. سال ۱۳۵۲ مهدی که کودکی دو ساله است، به همراه دو خواهر و سه برادرش، روزگار کودکی را میگذراند. او میداند که دوست داشتن و بزرگمنشی هدیهای از سوی خداوند است.
پدر و اهالی محل، مهدی را دوست دارند؛ چون از همان کودکی رسم پهلوانی را میآموزد. او در انتخاب بین ورزش کشتی و فوتبال دودل است؛ اما بالاخره فوتبال را انتخاب میکند. مهدی با وجود آرزوی بازی در مسابقات ملّی فوتبال و تیم محبوبش، پرسپولیس، با شنیدن خبر شهادت داییاش در کربلای چهار، راهیِ شلمچه میشود تا اسلحهی او را به دست بگیرد و نام او را زنده نگه دارد. مهدی برای وداع با تک تک اعضای خانواده، به دیدار آنها میرود؛ امّا در آخرین دیدار و آخرین لحظات موفق به دیدار پدرش نمیشود؛ چراکه کاروان در حال حرکت است.
بعد از شهادت مهدی در کربلای پنج، دوستان و همتیمیهای سابقش که اینک در سِمت مربی تیمهای درجه یک کار میکنند، مراسم یادبودی برای او برگزار میکنند. این مسابقه بهانهای است برای یادآوری خاطرات گذشته.
«مهمان شام» زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مهندس سید میلاد مصطفوی» است که در هر بخش، از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی شهید پردهبرداری میشود.
«سیّد میلاد (محمّد) مصطفوی» ۱۵ اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار همدان دیده به جهان گشود. او دومین فرزند یک خانواده پنج نفره بود که در دامان خانواده متعهد و دیندار بزرگ شد. پدرش «سیّد هاشم» نام داشت و با کسب روزی حلال سعی میکرد فرزندان خود را با سرشتی پاک و خداجوی پرورش دهد.
میلاد دانشآموز نمونه و دانشجوی فعّال دانشگاه صنعتی بود. مدرک مهندسی عمران گرفت، امّا بیشتر شبها دنبال کارهای بسیج بود. او از بسیجیان فعّال گُردان امام حسین(ع) شهرستان بهار بود. از این طریق بسیاری از نسل جدید را با شهدا آشنا کرد.
عشق به پروردگار و اهل بیت از کودکی در وجود سیّد میلاد جوانه زد. نماز اول وقت و دائمالوضو بودن از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار بود، عشق به ائمه (علیهم السلام) و شهدا باعث شده بود که از نوجوانی راهی دیار عشق، کربلای ایران و مناطق جنگی جنوب کشور شود و در تعطیلات عید نوروز با پای پیاده از جان و دل به زائران خدمت کند.
رویِ گشاده و شوخطبعی از دیگر ویژگیهای این شهید بزرگوار بود. از ویژگیهای بارز شخصیّتی ایشان میتوان به روحیهی جهادی و مبارزه در راه خدا و شجاعت بسیار اشاره کرد.
رابطهی بسیار خوبی با شهدا داشت و همیشه از «شهید همّت» و «شهید زینالدّین» یاد میکرد. بیش از ۱۲ سال در کسوت خادمیِ شهدا در مناطق عملیاتی حاضر شد و به خدمترسانی به زوار در این مناطق میپرداخت.
بیشترِ خوبیهای که یک انسان میتوانست داشته باشد، این جوان متواضع و بااخلاق داشت. برای فریضه نماز اوّل وقت اهمیّت قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را به مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
سرانجام همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی، در سال ۱۳۹۴ به عنوان مدافع حرم، در محور «حلب» برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» در سوریه حضور یافت و در سن ۲۹ سالگی در مقابل با تکفیریها به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
پیکرش مدّتها در همان منطقه باقی ماند و به دست تکفیریها قطعه قطعه شد. گفته میشود داعش بعد از شهادت شهید مصطفوی، پیکر او را با خود برد؛ امّا بعد از مدّتی خودِ شهید نشانیِ دقیق پیکر را در خواب به یکی از دوستانش می دهد.
سرانجام با رشادت همرزمان و آزادسازی مناطق تحت اشغال داعشیهای تکفیری، پیکرش به آغوش خانواده و یارانش بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد تا مزارش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.
این شهید والامقام در سال ۱۳۹۸ به عنوان شهید شاخص شهرستان «بهار» معرفی شد.
* دربارهی کتاب:
این کتاب دربردارندهی داستانهای کوتاهی است که دربارهی زندگی و خاطرات شهید «سید میلاد مصطفوی» نگاشته شدهاند. «شب قدر»، «سفر به مشهد»، «هدایتگری»، «توسلات»، «کاروان آشتی»، «سرباز بینماز»، «بیقرار رفتن»، «توسّل» و «بازگشت» برخی از داستانهای این کتاباند.
این داستانها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شدهاند و در آنها سعی شده است سیمای واقعی شهید «سید میلاد مصطفوی» بهخوبی برای مخاطبان، بهویژه نسل جوان، نمایان گردد.
مردم احمدفداله دزفول بیشتر از هرکسی اسماعیل احمدی را میشناسند. باید از آنها و تمام جهادیهایی که خودشان را وقف مردم کردهاند پرسید مردی که از میان ما رفت که بود.