«خاک سرخ» روایت وقایع بعد از حادثه ی عاشوراست؛ مکافات عمل آنان که وسایل شخصی امام حسین (علیه السلام) را به غنیمت بردند…
خلاصه داستان:
در سریال ابر می بارد، پریسا پرستار یکی از بیمارستانهای رشت در نخستین ماههای شیوع ویروس کرونا، با فوت مادربزرگش بر اثر این بیماری و به هم خوردن نامزدیاش، درگیر مشکلاتی میشود و…
بازیگران:
فاطمه گودرزی، سیدجواد هاشمی، سیما خضرآبادی، مجید پتکی، سلمان فرخنده، سامرند معروفی، فرهاد بشارتی و…
روایتی از حضور جمعی از زنان استان گیلان در جبهه های جنگ ایران و عراق
خلاصه داستان : این فیلم درباره شخصیت سلیمان از شهر بصره است که به عنوان پیک امام حسین (ع) قرار گرفته و همچنین یک سری حوادثی که در بصره اتفاق میافتد…
کارگردان : جواد شمقدری
بازیگران : محمدعلی کشاورز ، گلاب آدینه ، جعفر دهقان ، حسین یاری ، محسن گلناری ، فخرالدین صدیقشریف ، رضا توکلی ، محسن زهتاب ، محمود پاکنیت ، انوشیروان ارجمند ، معصومه آقاجانی ، مهوش صبرکن
روایت تلاش و همت شهید هزاوه برای ساخت یک ورزشگاه در شهر چوار در استان ایلام
فیلم کوتاه | عامل امنیتی سازمان سیا در لباس روحانیت و کارشناس مسایل مذهبی، این فیلم از یک داستان واقعی تهیه شده که طی چند سال اخیر در کشور اتفاق افتاده است.
فیلم سینمایی توبه علی گندابی روایتی دیدنی از توبه «علی گندابی»؛ داستانی واقعی از یک پذیرفته شده علی نامی در همدان در محله ای به نام گندآب زندگی می کرده ، این فیلم در سال ۱۳۹۰ شمسی به کارگردانی بابک کشن فلاح و پدرام زمانی ساخته شد.
مدت زمان: ۷۳ دقیقه
بازیگران فیلم سینمایی توبه علی گندابی :
مجتبی مظفری ، میثاق جمشیدی ، میلاد موثقی ، حمید جهانگیری ، مستانه جم نیا و …
خلاصه داستان فیلم سینمایی توبه علی گندابی :
روایتی دیدنی از توبه «علی گندابی»؛ داستانی واقعی از یک پذیرفته شده علی نامی در همدان در محله ای به نام گندآب زندگی می کرده که اسمش علی بود و چون در این محله زندگی می کند به او علی گندابی می گفتند علی گندابی فردی است که به همراه دوستان از هیچ گناهی ابایی ندارند تا اینکه شبی ازشبهای محرم با وجود مستی فراوان در ورودی شهر با شیخ حسن واعظ برخورد می کند و او را وادار می کند که روضه ای برایش بخواند. همین امر سبب دگرگونی و توبه او می شود. او پس از توبه به زیارت حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) مشرف می شود و در نهایت در صحن حضرت امیر(علیه السلام) به خاک سپرده می شود.
مالک پدر بشیر است که در بستر بیماری افتاده است. او روزی خوابی پریشان می بیند و آشفته و ترسان خواب را برای عروسش عطیه تعریف می کند. او می گوید که در خواب عروج خورشید را دیده و یقین دارد که اتفاقی ناگوار رخ خواهد داد…
عطیه سعی دارد که او را آرام کند اما در حقیقت ماجرای تلخ عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش به وقوع پیوسته است. در حادثه ی کربلا بشیر همسر عطیه و پسر مالک در گروه کسانی بوده که در سپاه ابن زیاد راه های ورود و خروج را بر امام و یارانشان بسته اند و عطیه حالا خود را مستحق عذاب می داند و بسیار ناراحت است. اما بشیر که هنوز متوجه اشتباه خود نشده است کاروان اسرای کربلا را خارجی می خواند و خوشحال است که توانسته خانواده اش را از این اتفاق مصون بدارد.
مالک پس از جست وجوی فراوان از ماجرا با خبر می شود و خاطره ای را از امام حسین علیه السلام برای آن ها بازگو می کند که مشابه خطای بشیر است. او ماجرای انگشتری را بیان می کند که امام به او بخشیده و برای همیشه او را از فقر نجات داده است. عطیه و مالک تصمیم می گیرند که از پس کاروان اسراء حرکت کرده تا شاید با زاری و التماس بتوانند خود را راضی کنند و بخشیده شوند.