روز دهم محرم بود. لحظات پر تبوتابی بود و همه در کربلا تشنه بودند. امام حسین (ع) رو به برادرش عباس (ع) کرد و گفت به نزدیک فرات برود و برای بچه ها آب بیاورد.
ماه شه کربلا اومد دوباره دل بیقرار من آروم نداره
بشنوم روضه عباس حسینو دوتا چشمام مثه بارونا بباره
عموی ابرو کمونم قمر تو آسمونم بگو دستات کو چشم زیبات کو
آب نمیخوام بیا آروم جونم بی تو دلخوشی ندارم عمو جونم
مشک بی آب چشم بی خواب کو علمدار یار ارباب
مه شب تاب دیگه بابا بی تو تنهاست
خیمه ها سقا نداره عمو عباس
مشک بی آب چشم بی خواب کو علمدار یار ارباب
مه شب تاب دیگه بابا بی تو تنهاست
خیمه ها سقا نداره عمو عباس
آهنگ بسیار زیبا درباره حضرت اباالفضل العباس (ع)
رسمه تو عاشقا که لای قرآن همیشه یه بوته یاسمیزارن
خدا بشون پسر بده اسمش رو عباس میزارن
گل احساس عشق عباس
با اسم کربلااتش سراغ از لبای تشنه و بی جون می گیره
کسی که عاشقه به یاد مشک پاره میمیره
دلنوازه چاره سازه
عاشقی را وسعت احساس درمانمی کند
زخم ها را اشک عطر یاس در مان میکند
آی مردم در مطب های حسین فاطمه
درد هی سخترا عباس درمان میکند
امیرعلقمه به چشمای زخمی بعد دست بریدتون قسم
تااسمتون می شنوم نفس می گیره نفسم
یه دل آورمثل حیدر
ادب مرامته یه دریا آب تو کربلا ولی توتشنه جون دادی
وسعت احساستو باز به آسمون نشوندادی
شیش ماهه چشم به راهه
یا ابالفضل یاابالفضل
دستمو بگیر ای ماه بی نظیر
بهکربلا برسونم بزار بیاد این دل حقیر
دستمو بگیرای ماه بی نظیر
آخ به کربلا برسونم بزار بیاد ایندل حقیر
چرا طلائیه قدمگاه حضرت ابوالفضل و گوشه ای از حرم ایشان است؟
روایت مستقیم، بی واسطه و مستند از تفحص شهدا در طلائیه، سال ۱۳۸۷ – صوت
مشابه این خاطره توسط حجت الاسلام مهدوی در روایت معروفشان درباره طلائیه نیز ذکر شده است ولی امتیاز این روایت آقای احمدیان این است که این اتفاق را بدون واسطه و با جزئیات دقیق و مستندتری ذکر می کنند چرا که خودشان دقیقاً در آنجا بوده اند. حتی برای کسانی که این خاطره را از زبان راویان گرانقدر دیگر شنیده اند گوش دادن مجدد را پیشنهاد می کنیم.