در این برنامه ۹۵ عملیات دفاع مقدس به همراه نقشه عملیات تشریح شدند.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
در این نرم افزار زندگی نامه، وصیت نامه، دست نوشته، خاطرات و کتاب شناسی ۴۳ شهید فتح و عملیات آزادسازی خرمشهر ارائه شده است.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
آشنایی با غرفه های نمایشگاه ردای سرخ که با هدف تبیین حضور روحانیت و شهدای روحانی در دفاع مقدس در مصلی قدس قم برپا شد
خانم نازلی مارگانیان تازه مسلمان شده از کشور ارمنستان در گفتگو با خبرگزاری فارس با اشاره به آشنایی با کتاب شهید ابراهیم هادی گفت : شخصیت شهید هادی باعث تغییر زندگی ام شد .
در میان غرفه های نمایشگاه ردای سرخ که با هدف تبیین حضور روحانیت و شهدای روحانی در دفاع مقدس در مصلی قدس قم برپا شده، غرفه دیدنی ایثار و شهادت علمای اهل سنت نیز می درخشد.
در سیزدهمین قسمت از برنامه حافظه تاریخی ایرانی، به بهانه شهادت شهید صیاد خدایی به موضوع حقوق مدافعان حرم پرداخت.
این مجموعه مستند به روایت زندگی شهدا از زبان بستگان آنان می پردازد.
مجموعه مستند «یکه سوار» درباره زندگی حاج مهدی عراقی است و در آن با سی نفر از چهرههای سیاسی، مبارزان پیش از انقلاب، دوستان و خانوادهاش گفتگو شده است. تهیهکننده و کارگردان : عبدالرضا نعمت الهی
این کتاب گویا درواقع زندگینامه و خاطرات «شهید محمدرضا علیجانی» است که برادرزادهی شهید، «مهرداد علیجانی»، نگاشته است.
«ادریس» رفیق و همرزم «شهید محمدرضا علیجانی» که مشغول کار و زندگی روزمره شده و گذشتهاش را فراموش کرده است، پس از سالها فراموشی، در سفری به دماوند متوجه میشود که سهشنبه در مدرسهای مراسم یادبودی برای آن شهید برگزار میکنند.
او به تهران برمیگردد، با افسوس از اینکه چرا آن رفیق شفیق را از یاد برده است. روز سه شنبه کار و دغدغههای روزمرگی را رها میکند و دوباره از تهران به دماوند میرود تا در آن مجلس یادبود شرکت کند. بعد از مراسم با افسوس و غمی فراوان به سمت مزار شهدا حرکت میکند تا با رفیق و همرزم قدیمیاش، شهید علیجانی، دردِ دل کند. ادریس خاطراتش را به یاد میآورد که همراه با محمدرضا و دیگر همرزمان محلهی خود عازم «جزیره مجنون» شدند.
از چند روز قبل آنها را برای عملیات آماده کرده بودند و آنها وقتی به جزیرهی مجنون رسیدند، داخل کانال شدند و همانجا سنگر گرفتند. چون تانکهای دشمن دیده میشدند و دائم شلیک میکردند. سرانجام عملیاتشان شروع شد و آنها توانستند چند تانک را منهدم کنند. اما دشمن مجهز بود و بلافاصله تانکهای تازهای را جانشین منهدمشدهها کرد.
تا عصر که مبارزه ادامه داشت، آنها نتوانستند پیشرَوی کنند و حتی بسیاری از همرزمان خود را از دست دادند. مهماتشان هم تمام شده بود و ناچار به عقبنشینی شدند تا با تجهیزات کاملتر، عملیات تازهای را شروع کنند. محمدرضا علیجانی به هر کسی اجازه نمیداد که به خط اول برود. از نظر او کسی باید به خط اوّل میرفت که نیّت خدایی داشته باشد و نه نیّتهای زمینی.
آنها مدّتی را در گرگان، لاهیجان و آستانهی اشرفیه مأموریت کاری داشتند. محمدرضا با درایت خود توانست در آن مناطق به بهترین نحو کارهای فرهنگی محوله را انجام دهد و درسهایش را هم بهخوبی بخواند و در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران قبول شود. ادریس و محمدرضا مدّتی را در جبهههای جنگ بودند و بعد مأموریت یافتند که کارهای فرهنگی برخی از مناطق را سروسامان دهند.
*درباره کتاب:
کتاب «مجنون در جزیره» با روشی متفاوت به معرفی یکی از شهدای پرافتخار کشور میپردازد. نویسنده کتاب آنقدر به این شهید بزرگوار ارادت پیدا کرده است که درصدد برآمد دربارهی زندگی و مبارزات او تحقیق کند و کتابی از آن تحقیقات فراهم آورد. بنابراین با چندین نفر از دوستان نزدیک و همرزمان او دیدار و گفتوگو کرد و حاصل آن گفتوگوها را در قالبی داستانگونه و از زبان یک راوی به نام «ادریس»، در این کتاب به ثبت رساند.
نویسنده، پس از پایان هر چند بخش، اشعاری با نامِ «مجنوننامه» از شاعر گرانقدر «امین قلیخانی» آورده است.
این کتاب در مدت زمان کوتاهی به چاپ ششم رسید. عنوان هر فصل، از فیلمهای ساخته شده در حوزهی دفاع مقدس اقتباس شده است.
این کتاب پس از ترجمه به زبان انگلیسی، درحال ترجمه به زبان اردو برای شبه قاره است.
کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» شرح عملیاتی است که از آن به عنوان مبدأ تحول و زمینهی آزادسازی سوسنگرد یاد میشود.
دربارهی کتاب
اثر پیش رو، روایت و بازخوانی عملیات امام مهدی(عج) است که در ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ در منطقهی عمومی دشت آزادگان و جبهه سوسنگرد، یکی از مهمترین محورهای عملیاتی جنوب کشور، اجرا شده است. جبههای که ارتش عراق درآغاز جنگ برای دسترسی سریع به هدف اصلیاش، یعنی اشغال اهواز، آن را برگزید و در خیال واهی خود امید داشت مردم آن شهر -به دلایل مختلف- یاریاش میکنند. اما مردم نهتنها هیچ قرابتی با گرایش و رویکرد دشمن نداشتند، با هوشمندی و ازخودگذشتگی، علاوه بر آنکه مانع دستیابی نیروهای متجاوز به هدف خود شدند، با همیاری رزمندگان، قوای دشمن را متوقف و زمینگیر و تلفات و خسارات چشمگیری به آنها وارد کردند.
کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» پنج ویژگی دارد:
۱. ترسیم خطوط کلّی باورهای اصلی و رایج جنگ و شرح اقدامات رزمندگان؛ آنهایی که فارغ از هیاهوی جنبی، صرفاً برای صیانت از جمهوری اسلامی تا حدّ نثارِ جانشان با دشمن متجاوزستیز کردند.
۲. بهرهگیری از اسناد: نویسنده کوشیده تا حدّ امکان از سندهای دست اوّل و اصلی بهره بگیرد و پیوسته منبع اطلاعات ارائهشده (اعم از اسناد محرمانه و آشکار) را ذکر کند.
۳. گفتوگو با رزمندگان: بخشهایی از کتاب بر پایهی گفتوگو با رزمندگانی است که در عملیات یادشده شرکت داشتند که جز عده معدودی، بیشترِ آنها تمایل به گفتوگو داشتند؛ اگرچه بهسبب گذشت ۳۷ سال از آن واقعه برقراری ارتباط با رزمندگان آن دوران کاری بس دشوار بود.
۴. دقت در صحّت منابع: مؤلف پیوسته کوشیده است در بهرهداری از منابع از درستی یا نادرستی اسناد و اطلاعات مطمئن شود.
۵. درنتیجهی شنیدن این کتاب گویا چند پرسش اساسی در حوزهی اندیشه و تفکّر نظامی و عملیاتی فرماندهان و هنر برنامهریزیهای عملیاتی مطرح خواهد شد. پرسشهایی چون:
– اندیشه و تفکر عملیاتی عراق در انتخاب مسیر سوسنگرد به اهواز چگونه بود؟
– این مسیر چه ویژگیهایی از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی داشت؟
– عملیات امام مهدی(عج) در چه شرایطی طرحریزی شد؟
– طراحان اصلی عملیات امام مهدی(عج) چه کسانی بودند؟
دربارهی نویسنده
«مهدی حاجی خداوردی خان» با بیان اینکه کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» دربارهی وقایع سوسنگرد است، گفت: محورهای اصلی این کتاب پاسخ به چند پرسش مهم است؛ از قبیل اینکه «چرا عراق در بدو حمله به ایران و در راستای پیشروی به سمت اهواز، مسیر سوسنگرد را انتخاب کرد؟» «اندیشه و تفکر عملیاتی فرماندهی عراق برای انتخاب این مسیر چه بود؟» «این مسیر و این جبهه از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی چه اهمیتی داشت؟»
وی به برخی از جنبههای بااهمیت این عملیات که در تاریخ ۱۳۵۹/۱۲/۲۶ انجامگرفت، اشاره و عنوان کرد: این عملیات آزمونی مهم در جهت قدرت و تفکر تهاجمی در جبههها تلقی میگردد و در آن اعتبار و قدرت نظامی نیروهای مردمی و سپاه به نمایش گذاشته شده است. این عملیات بیانگر قابلیت و ارتقای سطح تفکر نظامی فرماندهان جوان سپاه بود که باوجودآنکه فقط شش ماه از جنگ میگذشت، در مقایسه با نیروهای دیگر مستقر در منطقه، طرحهای بدیع و خلاقانهای را در نبرد با دشمن اجرا کردند.
* کتاب «نبرد امام مهدی (عج) مبدأ تحول و بستری برای آزادسازی سوسنگرد»، به نویسندگی مهدی حاجی خداوردیجان، از سوی مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدّس چاپ و منتشر شده و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب صوتی، در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
دکتر «حبیب جریری» که در روز ۱۴ مهر سال ۱۳۵۹ با گروهی از پزشکان به مناطق جنگی جنوب کشور اعزام شده بود، به اسارت نیروهای ارتش متجاوز صدام درآمد و تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست.
دربارهی کتاب
کتاب یادگاران انقلاب ۱۲: نشان حبیب، براساس خاطرات حبیب جریری.
«حبیب جریری» از فعّالان و مبارزان سیاسی قبل از انقلاب اسلامی است که در زندان رژیم طاغوت و در دوران جنگ، در زندانهای حزب بعث، حبس و شکنجه شد.
«نشان حبیب» کتابی است که زندگی حبیب جریری، مبارز سیاسی و مفقودالاثر را بررسی میکند. این کتاب برای نشاندار کردن او نیست، بلکه برای معرّفی و شناخت اوست. هماکنون هیچکس از سرنوشت جریری که در دوران دفاع مقدّس به اسارت بعثیها درآمد، اطّلاعی ندارد و حتّی نام او در فهرست صلیبسرخ نیز ثبت نشده است.
منبع اصلی تألیف این کتاب گفتوگو با اعضای خانواده، دوستان و همرزمان حبیب جریری است. این کتاب در چهار فصل و با نگاهی بر زندگی و مبارزههای او از زندانهای رژیم پهلوی تدوین شده است. در بخشی از کتاب آمده است: «نوازش که آغاز میشد، مثل کبکی که در چنگال شاهین افتاده باشد، فریاد میکشیدم. از خدا یاری میخواستم تا آزادم کنند. جان آدم تا لب گور کشیده میشد و برمیگشت. درد از چهارستون بدنم بالا میرفت. بازجو به این واکنشها اعتنایی نداشت و داد و بیداد به دردش نمیخورد. او در صداهای گوشخراش من، تنها به دنبال فرکانس موردنظرش میگشت؛ یک کلمه اعتراف یا اقرار و فاشکردن آنچه به مانند دفینهای در سینهام مانده بود. به زمین میافتادم و موزاییکها را میخراشیدم. بازجوی قویالجثه، سرم را از پشت چنگ میزد و تکان میداد. این صید بزرگ، در سوراخ لانهی بازجو نمیرفت؛ بنابراین، بیشتر کلافه میشد و شکنجهام میداد. مردی شریر از راه میرسید و در را باز میگذاشت تا بازجو برود و نفسی تازه کند. سپس، خودش دستبهکار میشد. من که مسلک آنان را میدانستم، غرولند میکردم و آب میطلبیدم. بازجوی اوّلی، میرفت و عوض لیوان با سطل بازمیگشت و بهجای نوشاندن، مثل فرش کهنهای برم میگرداند و بر تمام پیکرم آب میپاشید. افزون بر شکنجهی جسمی، با اعصابم هم بازی میکرد؛ همانطور به پشت خوابیده بودم و لرز و سرمای بیشتری به جانم میافتاد.»
دربارهی نویسنده
«مصطفی محمّدی» سال ۱۳۷۸ در پنجمین دورهی انتخاب کتاب سال دفاع مقدّس برای اثر «روز سوم» -زندگینامهی شهید حاج عبداله نوریان- برگزیده شد؛ این کتاب از سوی کنگرهی سرداران شهید سپاه استان تهران منتشر شد.
وی پیشتر، در سال ۸۱ کتاب، «یاوران بییار» -زندگینامهی ۲۳۰ شهید سپاه- را منتشر کرد و یکسال بعد کتاب «از پنج نفر» -زندگینامهی شهیدان یزدانخواه- را از سوی نشر شاهد به چاپ رساند. وی در همان سال کتاب دیگری را با عنوان «روی ابروی چپ» -زندگینامهی شهید علیاصغر نایب- نوشت که از سوی کنگرهی سرداران شهید سپاه پاسدارن استان خراسان به دست علاقهمندان ادبیات جنگ رسید. رمان «هشت بهشت» این نویسنده نیز در سال ۸۳ از سوی نشر شاهد به کتابفروشیها راه یافت.
محمّدی از نویسندگان صاحبذوق در عرصهی دفاع مقدّس است که با الهام از مفاهیم قرآنی و موضوعات عرفانی، کارهای ارزشمندی را در این حوزه منتشر کرده است.
*کتاب «نشان حبیب» به نویسندگی «مصطفی محمدی» از سوی نشر شاهد منتشر و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب صوتی، تولید شده است.
این کتاب دربردارندهی ۱۶ داستان کوتاه با موضوع دفاع مقدّس است. داستانهای کوتاه این کتاب از خاطرات خانوادهی شهدا بازنویسی و منتشر شده است.
دربارهی کتاب:
«چشمهای شرجی» نوشتهی مریم عرفانیان، دربردارندهی ۱۶ داستان کوتاه دفاع مقدّس است که با حمایت سازمان نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدّس و نیروی دریایی سپاه پاسداران به چاپ رسیده است.
نویسنده، در این مجموعه، به نقش زنان و حضور مادران، همسران و خواهران شهدا در شکلگیری داستانها تأکید میکند. چنانچه در قسمتی از مقدّمهی کتاب میخوانیم: «برای تو مینویسم که زن هستی و نمایی از نگاه پرصداقتت، راه را به فرزندانت نشان داد. تویی که زن هستی و میوهی دلت را بهسوی میدان جنگ روانه ساختی».
دربارهی نویسنده:
«مریم عرفانیان» نویسندهی عرصهی دفاع مقدّس، چاپ کتابهایی چون پاییز آن سالها، جرعهای از ملکوت، گرمترین شب زمستانی، حنابندان، تونلی زیر رودخانه و … را در کارنامهی کاری خود دارد.
*کتاب:
چشمهای شرجی
نویسنده: مریم عرفانیان
ناشر: انتشارات طنین قلم
تاریخ نشر: ۱۹ اسفند ۱۳۹۳
در این کتاب نویسنده فقط از مبارزات یک مرد روایت نمیکند، بلکه از تلاشها و ایثارگریهای مادران و زنان کرد نیز سخن میگوید.
دربارهی کتاب
در یادداشت نویسندهی کتاب آمده است:
«درست یادم نیست این خاطره را چه کسی برایم تعریف کرده است، حتی اصلاً مطمئن نیستم کسی تعریف کرده باشد، اما هنوز هم که هنوز است، بعد از دستکم ۱۰ سال، یک تصویر در ذهنم تکرار میشود: «زنی که گاری سنگینی را به زحمت به طرف گورستان حلبچه هل میدهد تا اجساد هر پنج عضو خانوادهاش را دستِ تنها دفن کند.»
این شاید سرچشمهی نوشتن از مردم کُرد بود، آغازی که به شکل عجیبی هنوز رهایم نکرده است.»
نویسنده در نگارش این اثر سعی میکند با فضاسازی شرایط جنگ و دوران اسارت «جاسم عبدالمحمدی» خواننده را با خود همراه کند. در این تلاش مخاطب با مرد مبارزی آشنا میشود که نمادی از مبارزه و شجاعت است و «کامران محمدی» با ظرافت خاصی زندگی و مبارزات این مردِ آزاده را به تصویر می کشد و تا حدّ زیادی هم در این تلاش موفق است.
دربارهی نویسنده
«کامران محمدی»، نویسندهی کتاب از پشت سیمهای خاردار، دغدغهی نگارش این کتاب را نقش مردم غیور کُرد و فداکاری جانبازان شیمیایی در طول جنگ تحمیلی عنوان کرده است.
* کتاب از پشت سیمهای خاردار براساس خاطرات «جاسم عبدالمحمدی» به نویسندگی «کامران محمدی» از سوی انتشارات شاهد منتشر و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب گویا، تولید شده است.