ماجرا شنیدنی عنایت حضرت زینب (س) از زبان شهید مدافع حریم اهل بیت (ع) حجتالاسلام مجید سلمانیان.
سوریه دلیل قرار گرفتن در محور مقاومت، آماج حملات مستکبران عالم قرار گرفته و جنگی شهری و مذهبی در این کشور به راه افتاده، نبردی تمام عیار که طی آن، گروهی از به اصطلاح مسلمانان، وظیفه کشتن دیگر مسلمانان را بر عهده دارند.
در این بین اشخاص زیادی از کشورهایی همچون ایران و افغانستان، به عنوان مدافعان حرم گام در میدان مبارزه با تکفیری ها گذاشته و جانشان را در راه دفاع از اسلام ناب در طبق اخلاص نهاده اند؛ برخی دیگر از افراد هم با اتکا به هنر و تخصص خود، به گونه ای دیگر سعی در دفاع از مظلومیت مکتب حق در مقابله با هجمه تکفیری ها دارند که هادی باغبانی یکی از آنها بود.
شهید هادی باغبانی خبرنگار و مستندسازی بود که از آغاز نبرد در سوریه به همراه گروه مستندسازان برای تصویربرداری از حوادث و وقایع جنگ وارد این کشور شد و در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
مستند «هادی» درباره انگیزه و فعالیت های این شهید مدافع حرم از زبان همسر، خانواده و دوستانش است.
محمد سعید یکه تاز تهیه کننده و یحیی محمد علیئی کارگردان این مستند هستند.
حوادث ۱۱ سپتامبر، بهترین بهانه برای حضور آمریکایی در عراق بود؛ درگیری ها و بمباران های هوایی نگرانی در مورد نجف و کربلا را تشدید کرده بودند، شهرهایی که در طول تاریخ بارها مورد تاخت و تاز دشمنان اسلام قرار گرفته بودند.
تجربه به مردم عراق آموخته بود که برای آمریکایی ها، حفظ حرمت نجف و کربلا معنایی ندارد زیرا در گذشته از جمله انتفاضه مردم این کشور، این حرمت شکنی را به چشم دیده بودند.
مردانی از کربلا سلاح برداشتند و حفاظت از حرم مقدس امام حسین(ع) را بر عهده گرفتند، اینک محافظان حرم اباعبدالله(ع) به جمع مدافعان عراقی پیوسته بودند و بسیاری از آنها در گمنامی به شهادت رسیدند.
آمریکایی ها همین مقدار مقاومت شیعیان از داشته هایشان را بر نمی تابیدند، به همین دلیل هر جا محافظ حرم حسینی را می دیدند، دستگیر می کردند و با شدیدترین وجه ممکن، شکنجه می کردند.
مستند «ناصران عمورا» در مورد این محافظان و فعالیت های آنها در دوران اشغال عراق است؛ یکی از این محافظان حرم به بیان خاطرات خود از دوران صدام و شکنجه در زندان های بعث می گوید؛ همچنین به حضور داعش و دیگر تکفیری ها در عراق و مبارزه امروز محافظان حرم با آنها اشاره می شود.
در انتها داستان به پیاده روی عظیم اربعین گره می خورد، بزرگ ترین اجتماع انسانی که عاملی برای وحدت میان شیعه و سنی و دیگر مذاهب اسلامی شده است.
گزیده کوتاهی از زندگی و شهادت مصطفی صدرزاده، شهیدی که نذر حضرت ابوالفضل العباس رود را در این ویدیو ببینید.
حضرت آیتالله خامنهای: وقتی شما راجع به امید صحبت میکنید، بعضی دوست دارند در این امیدواریِ شما با ذکر همین مشکلات خدشه کنند. میگویند شما از واقعیّتها خبر ندارید. چطور ممکن است از واقعیّتها کسی خبر نداشته باشد؟ واقعیّتی که آنها میگویند، همین واقعیّتهای اقتصادی است، همین مشکلات معیشتی است.
مستند «مخیم» به موضوع دفاع آوارگان فلسطینی مقیم سوریه از حرم حضرت زینب سلام الله علیها می پردازد و گوشه ای از ارادت مردم فلسطین به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت را به تصویر می کشد.
«جون بن خوی» و «وهب بن عبدالله» از یاران مسیحی امام حسین (ع) بودند که در صحرای کربلا به شهادت رسیدند؛ یارانی که در آخرین روزهای عمرشان پی به حقانیت اسلام و قیام حسینی بردند و به جمع عاشقان پیوستند.
حقیقت این است که مومنان حقیقی مسلمان و مسیحی جدا از آیینی که داشتند، زندگی صلح آمیز در کنار هم را به هر چیز دیگری ترجیح میدادند اما در طول تاریخ حوادثی رخ داده که این اتفاق و همدلی را به جدایی کشانده و گاهی این اتفاقات از درون جامعه اسلامی بوده است.
مستند «بابلیون» روایتی است از روزگار مسیحیان عراق، مسیحیانی که داعش با قساوت تمام دمار از روزگارشان درآورده و به جرم نداشته، هر جنایتی علیه آنها روا می دارد.
در این فیلم با برخی مجاهدان مسیحی که علیه تکفیریها در حال مبارزه هستند گفتگو شده است؛ مجاهدانی که بر اساس عقاید مذهبیشان، خود را برادر مسلمانان میدانند و به دین اسلام هم احترام میگذارند.
وحید فراهانی کارگردانی «بابلیون» را بر عهده داشته است.
خبرگزاری میزان-ویدئویی از روایت تکاندهندهای از هدایت قرآنی الهی همسر شهید جمشیدیان شهید مدافع حرم پس از شهادت وی که باعث تعجب و ابراز نکاتی توسط رهبر انقلاب شد، منتشر شده است که در ادامه آن را مشاهده میکنید.
واحد فرهنگی هیئتالرضا محفل بسیجیان و رهروان شهدا با همکاری ستاد مردمی مدافعان حرم، نماهنگ “”یه عده مادرای پهلوون” را در آستانه هفته دفاع مقدس به منظور پاسداشت شهدای مدافع حرم و شهدای لشگر افغانستانی فاطمیون منتشر کرد. این نماهنگ با صدای حاج عبدالرضا هلالی و شعر محمدجواد پرچمی و سعید پاشازاده به شهدای افغانستانی مدافع حرم تقدیم میشود.

«مهمان شام» زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مهندس سید میلاد مصطفوی» است که در هر بخش، از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی شهید پردهبرداری میشود.
«سیّد میلاد (محمّد) مصطفوی» ۱۵ اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار همدان دیده به جهان گشود. او دومین فرزند یک خانواده پنج نفره بود که در دامان خانواده متعهد و دیندار بزرگ شد. پدرش «سیّد هاشم» نام داشت و با کسب روزی حلال سعی میکرد فرزندان خود را با سرشتی پاک و خداجوی پرورش دهد.
میلاد دانشآموز نمونه و دانشجوی فعّال دانشگاه صنعتی بود. مدرک مهندسی عمران گرفت، امّا بیشتر شبها دنبال کارهای بسیج بود. او از بسیجیان فعّال گُردان امام حسین(ع) شهرستان بهار بود. از این طریق بسیاری از نسل جدید را با شهدا آشنا کرد.
عشق به پروردگار و اهل بیت از کودکی در وجود سیّد میلاد جوانه زد. نماز اول وقت و دائمالوضو بودن از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار بود، عشق به ائمه (علیهم السلام) و شهدا باعث شده بود که از نوجوانی راهی دیار عشق، کربلای ایران و مناطق جنگی جنوب کشور شود و در تعطیلات عید نوروز با پای پیاده از جان و دل به زائران خدمت کند.
رویِ گشاده و شوخطبعی از دیگر ویژگیهای این شهید بزرگوار بود. از ویژگیهای بارز شخصیّتی ایشان میتوان به روحیهی جهادی و مبارزه در راه خدا و شجاعت بسیار اشاره کرد.
رابطهی بسیار خوبی با شهدا داشت و همیشه از «شهید همّت» و «شهید زینالدّین» یاد میکرد. بیش از ۱۲ سال در کسوت خادمیِ شهدا در مناطق عملیاتی حاضر شد و به خدمترسانی به زوار در این مناطق میپرداخت.
بیشترِ خوبیهای که یک انسان میتوانست داشته باشد، این جوان متواضع و بااخلاق داشت. برای فریضه نماز اوّل وقت اهمیّت قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را به مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
سرانجام همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی، در سال ۱۳۹۴ به عنوان مدافع حرم، در محور «حلب» برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» در سوریه حضور یافت و در سن ۲۹ سالگی در مقابل با تکفیریها به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
پیکرش مدّتها در همان منطقه باقی ماند و به دست تکفیریها قطعه قطعه شد. گفته میشود داعش بعد از شهادت شهید مصطفوی، پیکر او را با خود برد؛ امّا بعد از مدّتی خودِ شهید نشانیِ دقیق پیکر را در خواب به یکی از دوستانش می دهد.
سرانجام با رشادت همرزمان و آزادسازی مناطق تحت اشغال داعشیهای تکفیری، پیکرش به آغوش خانواده و یارانش بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد تا مزارش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.
این شهید والامقام در سال ۱۳۹۸ به عنوان شهید شاخص شهرستان «بهار» معرفی شد.
* دربارهی کتاب:
این کتاب دربردارندهی داستانهای کوتاهی است که دربارهی زندگی و خاطرات شهید «سید میلاد مصطفوی» نگاشته شدهاند. «شب قدر»، «سفر به مشهد»، «هدایتگری»، «توسلات»، «کاروان آشتی»، «سرباز بینماز»، «بیقرار رفتن»، «توسّل» و «بازگشت» برخی از داستانهای این کتاباند.
این داستانها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شدهاند و در آنها سعی شده است سیمای واقعی شهید «سید میلاد مصطفوی» بهخوبی برای مخاطبان، بهویژه نسل جوان، نمایان گردد.
این کتاب نگاهی است بر زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مجتبی کرمی».
«مجتبی کرمی»، شهید مدافع حرم، بیستم آذرماه ۱۳۶۵ در روستای «کهنوش» از توابع شهرستان «تویسرکان» استان همدان به دنیا آمد.
از کودکی، پابهپای پدر، با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا شد و از آنجا که پدرش به امام حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت، عشق و ارادت خاصّی داشت، این نام را برایش انتخاب کرد.
در دوران دبیرستان از اعضای فعّال بسیج مدرسهی مصطفی خمینی بود و بهعنوانِ بسیجی نمونه به دیدار آقا و مولایِ خود «حضرت امام خامنهای» مفتخر شد.
در سال ۱۳۸۲ زادگاهش را به همراه پدر و مادر ترک کرد و در شهر همدان ساکن شد. در اوج جوانی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و جزو «گردان تکاور ۱۵۴ حضرت علیاکبر(ع) شد.
وی در کنار همرزمان خود، آموزشهای سخت نظامی و ویژهی تکاوری، مانند غواصی، پرواز، عملیّات ویژه را فراگرفت. در کنار اشتغال به کار، تحصیلاتش را ادامه داد و موفّق به دریافت مدرک کارشناسی شد.
در ۲۳ سالگی شریک زندگی خود را انتخاب کرد و از شرایط سخت زندگی با یک نظامی با او سخن گفت؛ اینکه امکان دارد روزی برای نبرد با دشمنان دین خدا به کشورهای مسلمان همسایه، مانند لبنان، اعزام شود (در آن زمان سوریه امن بود و درگیر جنگ داخلی نبود).
در سالهای ۱۳۹۰ و ۹۲، هنگام مأموریت بهشدّت مجروح شد؛ حتّی یکبار شدّت جراحت بهحدّی بود که همرزمانش تصوّر کردند مجتبی شهید شده است؛ اما خداوند متعال بقای عمر او را رقم زد.
سرانجام در مهرماه ۱۳۹۴، به امر ولیِ امر مسلمانان جهان، لباس رزم پوشید و برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» و مردم ستمدیده و مظلوم سوریه، عازم جبهههای نبرد شد و پس از ۱۲ روز حضور در جبهههای مقاومت، در تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۳۹۴ (سوم محرم الحرام ۱۴۳۷ هجری قمری) در عملیّات آزادسازی حومهی «حلب»، به دستِ تکتیراندازان تروریست داعش، براثر اصابت گلوله قناسه به سرش، به فیض شهادت نائل شد.
پیکر پاکش، پس از سه روز، به وطن بازگشت و پس از تشییع بینظیر امّت شهیدپرور همدان در «باغ بهشت همدان» قطعهی شهدا به خاک سپرده شد و اینگونه مدال افتخار مدافع حرم آل الله بر سینهی شهید کربلایی مجتبی کرمی حک شد.
حاصل زندگی مشترک این شهید مدافع حرم، دختری به نام ریحانه است.
این شهید والامقام در بخشی از وصیتنامهی خود مینویسد: «اکنون که باب جهاد در راه خدا به امر ولی و مولایم ابلاغ شده، عازم نبرد میشوم. به دختر سهسالهام، ریحانه جان، بگویید که دوستش داشته و دارم؛ ولی دفاع از حرم حضرت زینب (س) و دردانهی سهسالهی امام حسین (ع) واجب بود.» و اینچنین است مرام عاشقان اهل بیت که جان خویش در طبق اخلاص، فدای راه ولایت میکنند. روایت این سفر عارفانه شنیدنی است!

این کتاب گویا روایتی است از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم «حیدر جلیلوند».
شهید «حیدر جلیلوند» در کنار خلق پهلوانی و مهربانی بیحد در حق خانواده و دوستان که زبانزد همگان است، در جوانی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سال ۱۳۸۶ وارد نیروی هوافضای سپاه شد. وی به عنوان مستشار نظامی ، آخرین دورههای خلبانی پهپاد را گذراند و با بهدستآوردنِ تخصص و مهارت در آموزش و کار با پهپاد و دوشپرتابها، سهبار به سوریه و یکبار به عراق اعزام شد.
او استعداد و نبوغ چشمگیری داشت. همکاران و همرزمانش همیشه به ایمان، خوشخلقی و تخصص شهید اشاره داشتهاند.
شهید جلیلوند در آخرین اعزام خود در ۲۴اردیبهشت۱۳۹۶ به منطقهی «اثریا» در «حماه» سوریه رفت و در خرداد همان سال بهمنظور شناسایی و کسب اطلاعات میدانی در حال انجام وظیفه بود که متأسفانه از ناحیه سر مورد اصابت گلوله نیروهای تکفیری داعش قرار گرفت و به شهادت رسید.
در بخشی از کتاب میشنویم:
از لای پوشه برگه را درآورد و نشانم داد. نگاهی به کاغذی کردم. فقط یک جملهاش به چشمم آمد و آن جمله درست زیر امضایش نوشته بود: «شهید حیدر جلیلوند».
گفتم: «الهی شکر که به خواستهی دلت رسیدی». حمید اخم کرد و گفت: «مامانجانم فکر میکنی برای دلم اینهمه تلاش کردم؟ میدونی از همینجا که راه میافتم، دلتنگ تکتک شما میشم تا وقتی که برمیگردم؟ میدونی اونجا چقدر شرایط سختی داریم؟ کاش باور کنی فقط برای این پا روی دلم میذارم و میرم که دوباره قصهی اسارت حضرت زینب و سیلی خوردن حضرت رقیه تکرار نشه!» آمدم روبهرویش نشستم و گفتم: «حمید، تو بهاندازهی همهی دنیا برام عزیزی؛ ولی من رو با چوب عشق به اهلبیت محک نزن. من فقط نگران زن و بچهات هستم. نگران بیقراریهای دل پدرت و بیپشتوپناه شدن برادرهات و بیمونس شدن خودم.»
برای لحظهای نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. حمید روی صورتم دست کشید و اشکهایم را پاک کرد و گفت: «الهی دورت بگردم، من که عزیزتر از اولاد حضرت زهرا(س) نیستم. قرار نیست اتفاقی بیفته. من به تکلیفم عمل میکنم. اگر شهادت قسمتم شد که به مهربانی خدا بیشتر از هر چیزی ایمان دارم و اگر قسمتم نشد که بعد از این جنگ تا آخر عمر نوکری شما و بابا رو میکنم.»
ویدئویی از شهید سید حمید تقویفر فرماندهای گمنام در ایران، مؤسس حشدالشعبی در عراق را در ادامه مشاهده میکنید.