آشنایی با غرفه های نمایشگاه ردای سرخ که با هدف تبیین حضور روحانیت و شهدای روحانی در دفاع مقدس در مصلی قدس قم برپا شد
خانم نازلی مارگانیان تازه مسلمان شده از کشور ارمنستان در گفتگو با خبرگزاری فارس با اشاره به آشنایی با کتاب شهید ابراهیم هادی گفت : شخصیت شهید هادی باعث تغییر زندگی ام شد .
در میان غرفه های نمایشگاه ردای سرخ که با هدف تبیین حضور روحانیت و شهدای روحانی در دفاع مقدس در مصلی قدس قم برپا شده، غرفه دیدنی ایثار و شهادت علمای اهل سنت نیز می درخشد.
این مجموعه مستند به روایت زندگی شهدا از زبان بستگان آنان می پردازد.
کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» شرح عملیاتی است که از آن به عنوان مبدأ تحول و زمینهی آزادسازی سوسنگرد یاد میشود.
دربارهی کتاب
اثر پیش رو، روایت و بازخوانی عملیات امام مهدی(عج) است که در ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ در منطقهی عمومی دشت آزادگان و جبهه سوسنگرد، یکی از مهمترین محورهای عملیاتی جنوب کشور، اجرا شده است. جبههای که ارتش عراق درآغاز جنگ برای دسترسی سریع به هدف اصلیاش، یعنی اشغال اهواز، آن را برگزید و در خیال واهی خود امید داشت مردم آن شهر -به دلایل مختلف- یاریاش میکنند. اما مردم نهتنها هیچ قرابتی با گرایش و رویکرد دشمن نداشتند، با هوشمندی و ازخودگذشتگی، علاوه بر آنکه مانع دستیابی نیروهای متجاوز به هدف خود شدند، با همیاری رزمندگان، قوای دشمن را متوقف و زمینگیر و تلفات و خسارات چشمگیری به آنها وارد کردند.
کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» پنج ویژگی دارد:
۱. ترسیم خطوط کلّی باورهای اصلی و رایج جنگ و شرح اقدامات رزمندگان؛ آنهایی که فارغ از هیاهوی جنبی، صرفاً برای صیانت از جمهوری اسلامی تا حدّ نثارِ جانشان با دشمن متجاوزستیز کردند.
۲. بهرهگیری از اسناد: نویسنده کوشیده تا حدّ امکان از سندهای دست اوّل و اصلی بهره بگیرد و پیوسته منبع اطلاعات ارائهشده (اعم از اسناد محرمانه و آشکار) را ذکر کند.
۳. گفتوگو با رزمندگان: بخشهایی از کتاب بر پایهی گفتوگو با رزمندگانی است که در عملیات یادشده شرکت داشتند که جز عده معدودی، بیشترِ آنها تمایل به گفتوگو داشتند؛ اگرچه بهسبب گذشت ۳۷ سال از آن واقعه برقراری ارتباط با رزمندگان آن دوران کاری بس دشوار بود.
۴. دقت در صحّت منابع: مؤلف پیوسته کوشیده است در بهرهداری از منابع از درستی یا نادرستی اسناد و اطلاعات مطمئن شود.
۵. درنتیجهی شنیدن این کتاب گویا چند پرسش اساسی در حوزهی اندیشه و تفکّر نظامی و عملیاتی فرماندهان و هنر برنامهریزیهای عملیاتی مطرح خواهد شد. پرسشهایی چون:
– اندیشه و تفکر عملیاتی عراق در انتخاب مسیر سوسنگرد به اهواز چگونه بود؟
– این مسیر چه ویژگیهایی از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی داشت؟
– عملیات امام مهدی(عج) در چه شرایطی طرحریزی شد؟
– طراحان اصلی عملیات امام مهدی(عج) چه کسانی بودند؟
دربارهی نویسنده
«مهدی حاجی خداوردی خان» با بیان اینکه کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» دربارهی وقایع سوسنگرد است، گفت: محورهای اصلی این کتاب پاسخ به چند پرسش مهم است؛ از قبیل اینکه «چرا عراق در بدو حمله به ایران و در راستای پیشروی به سمت اهواز، مسیر سوسنگرد را انتخاب کرد؟» «اندیشه و تفکر عملیاتی فرماندهی عراق برای انتخاب این مسیر چه بود؟» «این مسیر و این جبهه از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی چه اهمیتی داشت؟»
وی به برخی از جنبههای بااهمیت این عملیات که در تاریخ ۱۳۵۹/۱۲/۲۶ انجامگرفت، اشاره و عنوان کرد: این عملیات آزمونی مهم در جهت قدرت و تفکر تهاجمی در جبههها تلقی میگردد و در آن اعتبار و قدرت نظامی نیروهای مردمی و سپاه به نمایش گذاشته شده است. این عملیات بیانگر قابلیت و ارتقای سطح تفکر نظامی فرماندهان جوان سپاه بود که باوجودآنکه فقط شش ماه از جنگ میگذشت، در مقایسه با نیروهای دیگر مستقر در منطقه، طرحهای بدیع و خلاقانهای را در نبرد با دشمن اجرا کردند.
* کتاب «نبرد امام مهدی (عج) مبدأ تحول و بستری برای آزادسازی سوسنگرد»، به نویسندگی مهدی حاجی خداوردیجان، از سوی مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدّس چاپ و منتشر شده و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب صوتی، در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
این کتاب دربارهی عملیات مروارید و ناوچهی پیکان است. فقط هفت نفر پس از پایان این عملیات زنده ماندند. این کتاب به همهی شهدای این عملیات و بازماندگان پرافتخار ناوچهی پیکان پیشکش شده است.
بخش ابتدایی کتاب دربارهی تشکیل گروه رزمی ۴۲۱ در بوشهر، تمهیدات انجامگرفته، مشکلات و تدابیر اتخاذشده در اینباره است. سپس به تعداد نفرات و اهداف عملیات مروارید و تلفات نیروهای بعثی در این عملیات اشاره میشود. در ادامه تعدادی از قهرمانان شهید ناوچهی پیکان را معرفی کرده است. پس از عملیات مروارید و زمان بازگشت، ناوچهی پیکان هدف دو موشک قرار گرفت و از کارکنانش فقط هفت نفر زخمی نجات یافتند که تعدادی از آنان نیز بعداً به شهادت رسیدند.
این کتاب پاسداشت یاد و خاطرهی رزمندگان و دریادلان غیور نیروی دریایی ارتش در هشت سال دفاع مقدس است که همچون تندری رعدآسا صاعقهی خشم و نفرت خود را بر تارک دشمن بعثی فروریختند و هیمنهی پوشالی آن را بر صخرههای نیستی و هلاکت کوفتند تا مایهی عبرتی بر دیگر متجاوزانی که در فکر تعرض به این آبوخاک هستند، باشد.
* پیکان در عرش به همت انتشارات آتشبار، وابسته به سازمان حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، معاونت فرهنگی و هنری ستاد مشترک ارتش ج.ا.ا نوشته شده و برای گویاشدن در اختیار پایگاه کتاب گویا ایرانصدا قرار گرفته است.
«سه روایت از یک مرد» عنوان رمانی از نویسندهی معاصر، محمدرضا بایرامی، است که بر اساس زندگینامه شهید «حسین علمالهدی»، از فرماندهان سپاه خوزستان، در سه بخش نوشته شده است.
دربارهی کتاب
در این کتاب نویسنده برای بازتاب اندیشهها و همچنین زندگی شهید حسین علمالهدی از شیوههای رایج و کلیشهای زندگینامهنویسی شخصیتهای برجستهی تاریخی فاصله گرفته و از شیوههای نو استفاده کرده است. البته شیوهی نویسنده در این کتاب در داستاننویسی معاصر متداول است، ولی دربارهی زندگینامهنویسی نمونههای موفقی در این زمینه نداشتهایم.
بایرامی به زندگی شهید حسین علمالهدی از سه زاویه نگریسته است: زاویه اول از چشم «معبر» است؛ شکنجهگری که بارها علمالهدی را زیر سختترین شکنجهها قرار داده. او بیشتر از دوران کودکی حسین تعریف میکند؛ از زمانی که حسین نوجوانی بیش نبود و همیشه باعث دردسر دستگاه امنیتی رژیم شاه میشد.
معبر در یادآوری خاطرات گذشته خود راجع به حسین، به آتشزدن سیرک مصریها در اهواز اشاره میکند که حسین به خاطر بیحجابی زنانی که در سیرک میرقصیدند، به کمک دوستان نوجوانش، دور از چشم نیروهای امنیتی و بدون اینکه کسی مطلع بشود، آنجا را به آتش میکشد و این ماجرا تا مدتها باعث گیجی و سردرگمی نیروهای امنیتی رژیم شاه میشود.
معبر شخصاً حسین را زیر سختترین شکنجهها قرار میدهد، اما حسین همچنان او را در دستیابی به اطلاعات ناکام میگذارد، سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حسین با کمک مردم و کمیته معبر را دستگیر میکنند. معبر در آستانهی مرگ خاطرات دردناک سالهای گذشته را روایت میکند، خاطراتی که گوشهای از چهرهی حسین علمالمهدی را نشان میدهد.
تا اینجای داستان پروندهی زندگانی شهید حسین علمالهدی بسته میشود. آنچه باقی میماند ناگفتههایی از زندگی شهید علمالهدی است که نویسنده در این قسمت شخصیت تازهای را وارد داستان نمیکند، بلکه یکی از شخصیتهای روایت دوم را از دل روایت بیرون میکشد تا خود حدیث دیدار خود با شخصیت مرکزی کتاب (حسین علمالهدی) را روایت کند.
روایت سوم از منظر دید شخصیت «حسن»، قاچاقچی منطقه، است که در روایت دوم به آن اشاره کوتاهی شده است.
حسن خاطراتی را نقل میکند که در روزهای جنگ به کار قاچاق مواد غذایی و غیره اشتغال داشته و به کمک همکارانش اشیای قاچاقی را از آنسوی مرزها وارد کشور میکردند و حسن در توزیع آنها در منطقهی محل سکونت خود فعال بود.
حسن بهواسطهی شغلی که دارد با تمام کورهراههای منطقه آشناست. همچنین محلهای استقرار نیروهای عراقی را مثل کف دست میشناسد.
دربارهی نویسنده
محمدرضا بایرامی متولد ۱۳۴۴ است و تاکنون ۱۳ کتاب داستان که دو خاطره از دفاع مقدّس در میان آنها دیده میشود، به چاپ رسانده است. تعدادی از این آثار مربوط به نوجوانان و برخی از این آثار مربوط به بزرگسالان است. بیشتر آثار بایرامی یا دربارهی روستا است یا دفاع مقدّس. علت این امر هم آن است که بایرامی زادهی روستاست و در اواخر دورهی دبستان خانوادهاش روستا را ترک و به تهران نقل مکان میکنند. هنوز خاطرات کودکی در ذهنش وجود دارد و موجدِ آثار ارزشمندی از او شده است.
بایرامی موفق به دریافت جایزههای متعددی شده است. یک جایزهی بینالمللی هم در کارنامهی خود دارد: جایزهی «کبرای آبی» از سوئیس برای کتاب «کوه مرا صدا زد».
کتاب «پل معلق» این نویسنده تاکنون پنج بار تجدید چاپ شده است.
از آثار او میتوان به: کوه مرا صدا زد (رمان)، بر لبۀ پرتگاه (رمان)، بعد از کشتار (مجموعه داستان)، رعد یک بار غرید (داستان)، دود پشت تپه (رمان نوجوانان)، عقابهای تپۀ ۶۰ (رمان نوجوانان)، دشت شقایقها (خاطرۀ ادبی)، هفت روز آخر (خاطرۀ ادبی)، به کشتی نشسته (داستان)، به دنبال صدای او (مجموعه داستان)، عبور از کویر (داستان)، همراهان (مجموعه داستان)، دره پلنگها و … اشاره داشت.
* کتاب «سه روایت از یک مرد» بر اساس زندگینامهی «شهید حسین علمالهدی» به نویسندگی «محمدرضا بایرامی» از سوی انتشارات شاهد منتشر و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب گویا، تولید شده است.
این کتاب روایتی از زندگی شهید «محمدابراهیم همت»، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، است.
فرماندهان و تصمیمگیران جنگی بهدلیل نقش و تأثیری که در خلق حادثههای میدانهای نبرد دارند، همیشه مورد توجهند و نام فرماندهان بزرگ یادآور جنگهای بزرگ است. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با این دیدگاه، رفتارها، تجربهها و نکاتی مفید از زندگی فرماندهان شهید جنگ را در قالب مجموعهی «فرماندهان جوان» تدوین و منتشر کرده و کتاب «شهید همت در مکتب نبوی» یکی از کتابهای این مجموعه است. در این کتاب «علیرضا شفیعی»، بخشهایی از رفتارهای مدیریتی شهید محمدابراهیم همت را روایت میکند.
«گفتوگوی ناتمام» روایت گفتوگوی خبرنگاران رسانههای آمریکایی و اروپایی با خلبانِ شهید «شیرودی» دربارهی دلیل موفقیت او در پروازهای پرخطر است.
شهید شیرودی در پاسخ به پرسش خبرنگاران، موفقیت خود را مدیون یاریِ خداوند، ایمان به خدا و رهبری امام خمینی (ره) میداند. وی درحالیکه از حملات رژیم بعثی عراق و سکوت غرب، شورای ملل و کنفرانس ژنو در برابر تجاوز رژیم عراق به ایران سخن میگوید، صدای اذان را شنیده و برای خواندن نماز اول وقت راهی مسجد میشود و خبرنگاران را با پرسشهای بیشمارشان تنها میگذارد.
این مجموعهی دربردارندهی خاطراتِ جنگ تحمیلی است که یکی از آنها «گفتوگوی ناتمام» نام دارد. برخی دیگر از خاطرات عبارتاند از: در سنگر کمین؛ ردّ پاها؛ احساس تنهایی؛ آخرین مناجات؛ در حال نماز؛ قرار جلسه و جماعت در هواپیما.
شهید علی اکبر قربان شیرودی ۲۶ ساله بود که در ۸ اردیبهشت سال ۶۰ آخرین پرواز خود را پس از ۲۵۰۰ ساعت پرواز انجام داد و به شهادت رسید. وی بالاترین زمان پروازهای جنگی در دنیا را به خود اختصاص داد.
کتاب «نه روز بود، نه شب» بر اساس زندگی شهید حسن عباسپور، به قلم نرگس آبیار (روشنا)، در سال ۱۳۸۵ در نشر شاهد به چاپ رسید.
دربارهی کتاب
کتاب «نه روز بود، نه شب» دربردارندهی ۱۱ داستان کوتاه مستقل است:
«دفتر گنج»، «بابای من وزیر بود»، «دختر انگلیسی»، «سرقت کتاب»، «نشقه ی کاکتوس»، «دریاچهی من»، «بابای من چطوری وزیر شد؟»، «غروب یکی از روزهای تابستان»، «خواهر لجباز»، «سفر با ماشین زمان» و «نه روز، نه شب».
دربارهی نویسنده
«نرگس آبیار» متولد ۶اسفند۱۳۵۰ در تهران نویسنده، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. وی دانشآموختهی رشتهی ادبیات فارسی است و داستاننویسی را از ۱۳۷۶ آغاز کرد.
آبیار در سال ۹۳ با محمدحسین قاسمی ازدواج کرد. قاسمی تهیهکنندهی سینما است که در فیلم «شیار ۱۴۳» با همسرش، نرگس آبیار، همکاری کرد.
نرگس آبیار کار حرفهای خود را از سینما آغاز کرد و سال ۱۳۹۱ در فیلم «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» به عنوان کارگردان فعالیت داشته است. فیلمهای «شیار ۱۴۳» ساختهی سال ۱۳۹۲، «نفس» ساختهی سال ۱۳۹۴ و «شبی که ماه کامل شد» ساختهی سال ۱۳۹۷ از دیگر فیلمهای سینمایی اوست. او سالهاست به شکل حرفهای در حوزهی کودک و دفاع مقدس داستان مینویسد.
* کتاب:
نه روز بود، نه شب: زندگینامهی داستانی شهید حسن عباسپور
مؤلف: نرگس آبیار
سال چاپ: ۱۳۸۵
ناشر: نشر شاهد
تعداد صفحات: ۱۲۰
با شنیدن نام شهید «مهدی باکری» تنها چیزی که بر قلبها وارد میشود، عالم پرجاذبهی ملکوت است. هرچند تبیین قدر و منزلت انسانهایی که محبوب خدایند، در قالب مکتوبات بسیار دشوار است، اما شهد نهفته در کلام شهید هر دلی را به تسخیر درمیآورد.
«مهدی باکری» کنار من نشسته بود و تیراندازی میکرد. دوباره بهش اصرار کردم به عقب برگردد.
گفت: «مگه تو عقل خودت رو از دست دادی؟ از اینجا کجا برگردم؟»
در بین ذکرهایش نالهی ضعیفی کرد و به زمین افتاد. با عجله او را برگرداندم و در بغل گرفتم. دیدم پیشانیاش خونی است. هرچه او را صدا زدم و بوسیدم، پاسخی نشنیدم. فقط نگاهم میکرد. او را داخل قایق گذاشتم. یکی از افراد دشمن کنار دجله آمد و با آر پی جی شلیک کرد. آتش بهسرعت تمام قایق را دربرگفت. من به داخل آب پرتاپ شدم. قایق بهسمت شرق دجله رفت و در نقطهای دوردست کنار خشکی توقف کرد. شبهنگام به آن سمت رفتیم، اما متأسفانه هیچ اثری از شهید باکری و دیگران نبود.
شهید مهدی باکری، بهگواهی فرماندهان دفاع مقدس و همرزمانش، مدیریت، فرماندهی، جهاد و عرفان ناب اسلامی را درهم آمیخته بود و با روحی ملکوتی صحنهگردان مجاهدتهای خطوط اول نبرد بود. نظامیگری را دوست داشت؛ چون ظرفی بود برای «مجاهد فی سبیلالله» شدن. بار فرماندهی را به دوش میکشید، چون محملی بود برای ناصر خداشدن و این نصرت و ثبات تا آخرین لحظهی زندگیاش جاری بود.
در توصیف ابعاد نظامی شهید مهدی باکری برجستگی در طراحی تاکتیک و پیشرو بودن در خطوط اول نبرد و در ابعاد اخلاقی، فروتنی او زبانزد است. او از محدود فرماندهانی است که بهسبب روحیهی فروتنی بارها به صورت ناشناخته در عادیترین کارهای لشگر شرکت میکرد؛ بدون اینکه کسی متوجه شود.
مجموعهی مقالهها، سخنرانیها و گفتوگوهای دوستان و همرزمان شهید مهدی باکری در این کتاب گنجانده شده است.
در بزرگداشت شهید ابراهیم هادی، نهال قاضیخانی، فرزند شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی، نامهای سوزناک خطاب به پدر خود خواند؛ در این مراسم گروه سرود «در انتظار ظهور» هم دو اجرا را به شهدای مدافع حرم و امام زمان(عج) تقدیم کردند.
تصور هم نمیکردم ببینم کوه راه میره ببینم داره با لبخند به سوی قتلگاه میره
رسیدیو همونهایی که چشماشونو میبستن حالا با دیدن چشمات میگن تا آخرش هستن♪♪♫♫♪♪♯
تو بی سر سرتری از من چقدر زیباتری از من داری میریو با چشمات داری دل میبری از من
تو بی سر سرتری از من چقدر زیباتری از من داری میریو با چشمات داری دل میبری از من
دم رفتن چرا باید نگاهت رو به ما باشه مث اینکه خدا میخواست یه چیزی یاد ما باشه ♪♪♫♫♪♪♯
گلم پر پر شدی اما پرو بال سفر میشی میخوان خاموش شی اما عزیزم زنده تر میشی
تو بی سر سرتری از من چقدر زیباتری از من داری میریو با چشمات داری دل میبری از من
تو بی سر سرتری از من چقدر زیباتری از من داری میریو با چشمات داری دل میبری از من♪♪♫♫♪♪♯