حضرت آیتالله خامنهای در جریان سفر سال ۱۳۸۰ به استان اصفهان در منزل جانباز محمدتقی طاهرزاده حضور یافتند و با خانواده وی گفتوگو کردند. این جانباز که مدتی پس از این بازدید به درجه رفیع شهادت نائل شد، بیش از ۱۴ سال در بستر آسیبهای ناشی از جنگ تحمیلی رنج میبرد.
«محدتقی میشنوی آقاجون؟ میشنوی عزیز؟ میشنوی؟ در آستانهی بهشت، دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما؛ خوشا به حالت…»
در این مستند به دیدار جانباز بصیر و قطع عضو، علی رحمانی، با مقام معظم رهبری پرداخته می شود.
این مستند درباره یک جانباز شیمیایی جنگ ایران و عراق با نام محمدامیر غلامی است که اهل افغانستان است و چهار فرزند دارد.
این مستند روایتی از زندگی جانباز شهید حاج ناصر توبئیها در گفتگو با همسر گرانقدر ایشان است.
۸ سال دیالیز فقط بخشی از زندگی پردرد جانبازی است که این روزها دوستان و همرزمان سیاهپوش نبودنش شدهاند. “محمد جعفریمنش” ۳۱ سال با رنج جانبازی توی یکی از محلههای قدیمی شهر ورامین زندگی کرد و سرانجام ۱۶ مرداد ماه ۹۳ به کاروان شهدا پیوست. خانه او این روزها اگرچه درگیر غم فراق پدر شده اما بهرنگ مقاومت و ایستادگی است. شهید جعفریمنش سال ۶۲ در عملیات والفجر۴ و در ارتفاعات ۱۹۰۴ بر اثر برخورد ترکش به سرش مجروح شد. روزگار جانبازی او از ۲۲سالگی آغاز شد. موج انفجار و فشار ترکش به مغزش او را آزار میداد. وقت و بیوقت تشنج میکرد و این تشنج برایش بسیار حادثه آفرین بود. کمکم عوارض مجروحیت هم به سراغش آمدند. سمت چپ بدنش لمس شد. چشم چپش را تخلیه کرد، کامش را از دست داد. لگنش چندین بار عمل شد، کلیههایش را از دست داد، پای راستش از زیر زانو قطع شد و ۸ سال دیالیز شد. او سرانجام در ۱۵ مردادماه ۹۳ در بیمارستان عرفان تهران به آرزویش یعنی شهادت رسید.
هو الرحمن الرحیم
در تیرماه ۱۳۶۷ در شلمچه دچار موجگرفتگی شد و حدود یک ماه بعد به عالم بیهوشی رفت
دوران بیهوشی این جانباز، ۱۸ سال به طول انجامید
سال ۸۰ فرا رسید و آقا تشریف آورد اصفهان
همه اهل کوچه میدانستند برای دیدن تقی خواهد آمد؛
به همین خاطر صبح تا شب کشیک میکشیدند تا آقا را ببینند.
سرانجام انتظار به پایان رسید و آقا خیلی ساده تشریف آورد
همسایهها به او خوشآمد گفتند و او تشکر کرد، احوالپرسی کرد، بعد وارد منزل شد؛
دستی روی پیشانیاش کشید و ذکری گفت؛ تقی چشمانش را باز کرد و او را تماشا کرد
چه ارتباط خوبی با آقا برقرار کرد!
« محمدتقی، محمدتقی! می شنوی آقا جون؟ می شنوی عزیز؟
محمدتقی می شنوی؟ می شنوی؟
در آستانه ی بهشت،دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما!
خوشا به حالت،خوشا به حالت،خوشا به حالت،…»
“سید غضنفر موسوی” جانبازی که ۲۸ سال شبانهروز به عقربههای ساعت خیره مانده و بزرگترین آرزویش خوابیدن است.
حاج رجب محمدزاده ملقب به «بابا رجب» امروز پس از تحمل سالها جراحت جنگ تحمیلی به شهادت رسید. خبرگزاری فارس مهرماه سال ۹۳ با ساخت مستند «پسر را ببین، پدر را تصور کن» به تهیهکنندگی و کارگردانی حمید یادروج زندگی وی را به تصویر کشیده بود.
همه از او قطع امید کرده بودند، هیچ کس فکر نمیکرد عمرش به دنیا باشد؛ ولی خدا خواست و زنده ماند. اما زنده ماندنی به قیمت شنیدن حرفهای مردم، به قیمت یک عمر تنهایی و به قیمت پیر شدن به پای عشق و همان مردمی که نگاههای سنگینشان هنوز آزارش میدهد.