سلام حتما دانلود کنید
قافله سالارِ من؛ کجایی ای دوای دردم؟ ●♪♫
پی تو هر کجا میگردم؛ تورو تو قتلگاه گم کردم… ●♪♫
ای بدن صد پاره؛ رو خاکِ داغِ این صحرایی… ●♪♫
چرا مقطع الاعضایی؟ ●♪♫
بگو کجا برم، تنهایی؟ ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
چشت روشن! بزم حرامم بردن… ●♪♫
چشت روشن؛ تو ازدحامم بردن ●♪♫
وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ●♪♫
یه خواهری داره می بینه؛ یکی میشینه روی سینه ●♪♫
وای من از عاشورا! باید بمیره از غم، دنیا ●♪♫
تو قتلگاه به پیشِ زهرا؛ دوازده ضربه میزد اعداء ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
چشت روشن؛ روسریمو دزدیدن ●♪♫
چشت روشن، به گریه هام خندیدن ●♪♫
داغِ تو روی سینم؛ که قلب مضطرم میسوزه ●♪♫
پاشو ببین حرم میسوزه؛ ببین که معجرم میسوزه ●♪♫
رفتی و دور از چشمت، به خیمه ها هجوم آوردن ●♪♫
همه چیو غنیمت بردن؛ رقیه ی تورو آزردن ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
چشت روشن؛ ما رو اسیری بردن ●♪♫
چشت روشن؛ ما رو خرابه بردن ●♪♫
لشگر دشمن ای وای… به روی پیکرت میتازه ●♪♫
میان همه با نعلِ تازه؛ دیگه روشون به رومون بازه! ●♪♫
رفتی و موندم تنها؛ بگو چی کار کنم با این درد؟ ●♪♫
به حرمله می گفتم برگرد؛ نزن تو گوش من ای نامرد ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
«مسلم بن عقیل»، فرستادهی امام حسین (علیه السلام) نخستین جلوههای بیوفایی اهل کوفه را دید و دریافت که نباید به بیعت آن مردم اطمینان کند. او دو پسر خود را به قاضی شریح سپرد….
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) همزمان با حکومت ظالمانهی «بنیعباس» و مصادف با خلافت «هادی عباسی» است. نطفهی حادثهی جانگداز «فَخّ» از همان زمان بسته شد که حق خلافت را از فرزندان «رسول خدا(ص)» سلب کردند و به امویان ریاکار سپردند.
حکایتی از پایمردی و دلیری مردانی حقطلب و جانبرکف، پیروان «امام موسی کاظم(ع)»، در قیامی خونبار علیه «هادی عباسی» و والی خونخوارش «عبدالعزیز» را خواهید شنید.
این روایت از مجلس درس علوی صاحبسخنی آغاز شد که با احضار زاهد عارفاندیش به بارگاه والی و بستن باب روشنایی جویندگان فضیلت و معرفت، به امید قطع ریشهی عصیانپروری از آنان، نهفقط مکتبخانهی آن علوی زاهد را بستند، بلکه شاگردان را در دهلیز و سیاهچال بهزنجیرکشیدند و جان سوختند.
لیک این همه سودی نبخشید و هادی عباسی از درِ دیگر درآمد و «عبدالعزیز» را به کار گرفت که او هم نوبهی خویش حیلههایی را بهکار بست، تا شاید در سایهی ترس و وحشت مأموران خویش، انزوای مردان حق را فراهم آورد و در امنیت و آسایش مطلق، دواسبه در وادی هوس بتازد. این تدبیر نیز مؤثر نیفتاد و انگیزهی قیامی را از سوی نوادهی «امام حسن مجتبی(ع)» و یاران صدیق و جانبازش همچون «حسن بن محمد» و «سلیمان» و «یحیی» و هزاران مرد پاکباخته و ازجانگذشته فراهم کرد.
******
از شما مخاطبان محترم بابتِ کیفیتِ پایین صدا پوزش میخواهیم.
«مسلم بن عقیل» سفیر «امام حسین(ع)» وارد شهر «کوفه» شد تا روح قیام جهان شمول او را در دل و جان مردم به ستوه آمده کوفه بدمد و در حضور بزرگان و مجاهدان راه حق و مردم، مژده ورود سبط پیامبر را داد و مردم در مسجد کوفه بر پیمان خود تأکید کردند.
درباره حضرت مسلم بن عقیل (ع) و امام حسین (ع)
مسلم بن عقیل، پسر عمو و نمایندۀ امام حسین علیهالسلام، بنا به دعوت مردم کوفه از امام حسین علیهالسلام، به این شهر عزیمت میکند تا از مردم این شهر بیعت بگیرد. حامیان خلیفه، یزید را از ناتوانی «نعمان»، حاکم کوفه، مطلع کرده و یزید، عبیدالله بن زیاد را به این شهر میفرستد. مردم کوفه به تصور اینکه او امام حسین علیهالسلام است از او استقبال میکنند. عبیدالله، بیعتکنندگان امام حسین علیهالسلام را تهدید کرده و به دیدن یکی از ایشان به نام «هانی» میرود. به مسلم، که در خانه هانی به سر میبرد، پیشنهاد میشود عبیدالله را بکشد ولی…
درباره حضرت مسلم بن عقیل (ع)
درباره حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام