ز لیلایی شنیدم یا علی گفت / به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است / که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد / به گوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته / چو بر میخاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد / زبس بیچاره مریم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد / یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد / گمانم ابن ملجم یا علی گفت
دلا باید که هردم یا علی گفت / نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
که در روز ازل قالوبلا را / هر آنچه بود عالم یا علی گفت
محمد در شب معراج بشنید / ندایی آمد آنهم یا علی گفت
پیمبر در عروج از آسمانها / بقصد قرب اعظم یا علی گفت
به هنگام فرو رفتن به طوفان/ نبی الله اکرم یا علی گفت
به هنگام فکندن داخل نار / خلیل الله اعظم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد / کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
کجا مرده به آدم زنده میشد / یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
علی در خم به دوش آن پیمبر / قدم بنهاد و آندم یا علی گفت
شعرخوانی در مدح امیرالمومنین(ع)
درباره ی ازدواج امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
آهنگ: حامد زمانی ، شهر: مهدی زنگنه ، تنظیم: امید رهبران
این آهنگ به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) خوانده شده است.
«ابراهیم» فرزند ابن همیم که شمشیرساز قهاری است، هاجر(دختر تاجر معروفی در مکه) را به عقد خود درآورده است. ابنهمیم از وقتی به مکه بازگشته از ماجرای «حکمیت» مطلبی نگفته است. ابراهیم که نگران است مبادا پدرش در شمار «خوارج» درآمده باشد، ارتباطش را با پدر قطع کرده است.
او پدر هاجر «سهیل» را مجاب میکند تا حقیقت ماجرا را دریابد و وقتی میفهمد پدرش مخالفتی با امام علی(ع) و همراهان او نداشته است تصمیم میگیرد رابطهاش را با پدرش از سربگیرد. ابراهیم به مغازه آهنگری پدرش میرود تا دوباره شروع به ساختن شمشیر کند، اما با تعجب میبیند که پدر شمشیر خود را هم برای فروش گذاشته است.
او از این کار پدرش بسیار متعجب میشود، اما نمیتواند جلوی کار پدرش را بگیرد. در ادامه ابنهمیم برای ابراهیم از خوارج سخن میگوید که آنان اگرچه به ظاهر تعدادشان کم است اما در همه جا حضور دارند.
ابنهمیم نمیخواهد حقیقت ماجرای حکمیت را به کسی بگوید و معتقد است این مردم، مردمانی جاهل هستند و اگر بار دیگر راهی میدان شوند باز هم همان میکنند که پیش از این انجام دادند….
از آغاز بیماری حضرت فاطمه (س) اندوه گریبان مولا علی (ع) را گرفته بود و آن حضرت را بعد از رحلت رسول اکرم (ص) به انتظار فقدانی دیگر نشانده بود. روزهای دشوار بیماری برای اهل بیت پیامبر به کندی می گذشت، اما به هرحال به فرجامش نزدیک می شد.
فدک ناحیهای آباد و پرآب بود که مردمان آن دیار به اختیار خود با پیامبر مصالحه کرده بودند تا هرسال نیمی از درآمد کشتوکار خود را برای آن حضرت به مدینه بفرستند؛ پیامبر همه عواید باغ فدک را به فاطمه (س) بخشید، اما پس از رحلت پیامبر (ص) ….
بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام بین مسلمانان بر سر جانشینی آن حضرت اختلاف پیش آمد. عدهای بیشتر با ابوبکر بیعت کردند و عدهای کمتر به خانه مولا علی(ع) پناه بردند تا به پیمان خود با پیامبر وفادار باشند.
پس از واقعه غدیر، پیامبر دچار بیماری طاقتفرسایی شدند که تاب و توان را از آن حضرت گرفته بود. ایشان در روزهای پایانی عمر تلاش کردند تا حقّانیت ولایت علی (ع) را بر مسلمانان ثابت کنند، اما کسانی در پشت پرده بودند که مانع این امر الهی میشدند.
فتح مکه قدرت اسلام را در حجاز به اثبات رساند و حتی ساکنان سرزمین های دورتر را هم تحت تأثیر قرار داد. پیامبر به سال های پایانی عمر گهربارشان نزدیک می شدند و زمان آن بود تا بعد از خود، چراغ هدایت مسلمانان را به کسی بسپارند …
دوران هجرت برای پیامبر (ص) و یارانش خالی از حادثه نبود. کفّار قریش مدام در کار مکر و حیله بودند تا نه تنها پیامبر را از رسالت نبوی اش باز دارند، حتی وجود مبارک آن حضرت را نیز حذف کنند. این چنین بود که بین آنان و پیامبر جنگ هایی در گرفت.
پس از شش سال هجرت و دوری از شهر مکه موقع آن بود تا پیامبر به همراه مهاجران و انصار راهی زیارت خانه خدا شوند. اما قریش همچنان بزرگترین مانع برای وصال دل مؤمنان با کعبه حق بود.
پس از بعثت پیامبر(ص) دعوت خویش به اسلام را علنی می کنند. قریش دشمنی پنهانش با محمد(ص) را آشکار کرده و قصد جان شریف آن حضرت را می کنند. جانبازی امام علی(ع) این سوء قصد را نافرجام می گذارد. سرانجام پیامبر(ص) به اذن خدا به مدینه هجرت می کنند.
پس از هجرت پیامبر (ص) و خانواده ایشان به مدینه، تنها اتفاقی که می توانست خاطرات تلخ حوادث مکه را تسکین دهد، خبر پیوند مبارک دو ستاره آسمان عترت بود.