ممنون اجازه دادی عاشق شم
ما خونوادهمون نمکگیره
مثل بابا بزرگ هر جایی
اسمتو میشنوم دلم میره
دفتر نقاشیمو مدادای رنگیمو
نذر کردم که باهاشون هی حرم بکشم
مثلاً اومدم پیشت توی حرم نزدیکت
دستمو رو سینه بذارم خیس گریه بشم
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزومه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
نمیگذرن روزا دور از تو
آدم بزرگا خوب میدونن
یه وقتا میگم نکنه آقا
خدا نکرده دلخوری از من
یکی که تو دنیا شی تمام رؤیاها شی
طاقت دوریتو نداره دیگه خسته شده
دلش واست پر پر زد وقتی به دنیا اومد
چشماشو وانکرده بهت وابسته شده
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزمه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
ما خونوادهمون نمکگیره
مثل بابا بزرگ هر جایی
اسمتو میشنوم دلم میره
دفتر نقاشیمو مدادای رنگیمو
نذر کردم که باهاشون هی حرم بکشم
مثلاً اومدم پیشت توی حرم نزدیکت
دستمو رو سینه بذارم خیس گریه بشم
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزومه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
نمیگذرن روزا دور از تو
آدم بزرگا خوب میدونن
یه وقتا میگم نکنه آقا
خدا نکرده دلخوری از من
یکی که تو دنیا شی تمام رؤیاها شی
طاقت دوریتو نداره دیگه خسته شده
دلش واست پر پر زد وقتی به دنیا اومد
چشماشو وانکرده بهت وابسته شده
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزمه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
«افسون» ماجرای زنی ثروتمند به نام راحله را روایت می کند که با شنیدن خبر ورود امام حسین (ع) به کوفه، راهی کوفه می شود تا از او انتقام بگیرد. راحله گمان می کند شوهرش، در جنگ صفین، به دست امام حسین (ع) کشته شده است.
کاروان راحله در میان راه به دزدی به نام «حابس» می رسد که دوستانش به او خیانت کردهاند. آنها او را با خود همراه می کنند. دوستان حابس به کاروان راحله میزنند و شتران را به غارت میبرند و حابس را زخمی می کنند. از دیگر سو، کاروان حجر که برای یاری امام راهی کوفه است، با آنها روبه رو میشود و با فهمیدن ماجرا به آنها کمک می کند.
حجر به راحله می گوید که درباره امام حسین (ع) اشتباه می کند و قاتل شوهر او «عاصم ابن صابر» از گروه دزدانی است که به کاروان زدهاند. ولی راحله این را دروغ می داند. حجر در اتفاقی بهوسیله ی عاصم زخمی می شود، اما حجر با وجود زخم پایش می خواهد هرطور شده به یاری امام حسین (ع) برود. خبر کشته شدن مسلم و نرسیدن امام به کربلا به آنها میرسد و حجر را ناراحت می کند. راحله و حابس، عاصم را می کشند و حجر به کربلا می رسد؛ اما دیگر دیر شده است.
در میان شهدا، حجر به دنبال امام حسین (ع) می گردد و در عین حال رازی در دل دارد که کسی از آن باخبر نیست. حابس به حجر می گوید اگر رازت را بگویی بدن حسین (ع) را به تو نشان خواهم داد. حجر قبول می کند و حابس او را بالای سر پیکری می برد که از همه بیشتر تیر و شمشیر به او اصابت کرده است و می گوید این بدن حسین ابن علی (ع) است. حجر هم، بعد از مدتها، رازش را فاش می کند. او میگوید سالها قبل برده بوده و روزی امام با بخشیدن ۵۰۰ دینار به او آزادش کرده است تا برای خودش کاسبی راه بیندازد و زندگی کند. حجر که خود را مدیون امام می دانسته، خواسته تا با حضور در کنار امام، دین خود را به ایشان ادا کند؛ اما افسوس که دیر رسیده است….
حماسه حسینی، تفسیر استاد مطهری از نهضت و قیام حسینی است با رویکرد اجتماعی، شخصیتی و سیاسی امام حسین( ع ).
سال ۶۱ هجری؛ مکان: دشت کربلا؛ سپاه حق و باطل روبهروی هم صف کشیده اند و…
«خاک سرخ» روایت وقایع بعد از حادثه ی عاشوراست؛ مکافات عمل آنان که وسایل شخصی امام حسین (علیه السلام) را به غنیمت بردند…
خلاصه داستان : این فیلم درباره شخصیت سلیمان از شهر بصره است که به عنوان پیک امام حسین (ع) قرار گرفته و همچنین یک سری حوادثی که در بصره اتفاق میافتد…
کارگردان : جواد شمقدری
بازیگران : محمدعلی کشاورز ، گلاب آدینه ، جعفر دهقان ، حسین یاری ، محسن گلناری ، فخرالدین صدیقشریف ، رضا توکلی ، محسن زهتاب ، محمود پاکنیت ، انوشیروان ارجمند ، معصومه آقاجانی ، مهوش صبرکن