«در پناه آفتاب» مجموعه داستانی-نمایشی است که قصههایی از تاریخ صدر اسلام را روایت میکند و مضمون اصلی این داستانها شأن نزول آیات «قرآن کریم» است.
تاریخ اسلام با بعثت «پیامبر اکرم» (صلی الله علیه و آله و سلّم) در عربستان آغاز میشود. اما اهمیت بررسی شخصیت آن حضرت به عنوان آورنده اسلام و نیز بررسی اوضاع عربستان مقارن ظهور اسلام برای پی بردن به تحولاتی که با بعثت پیامبر در آن جامعه صورت گرفت، موجب میشود که معمولاً بررسی تاریخ اسلام از میلاد پیامبر اکرم (ص) یا حتی پیش از آن آغاز گردد.
۱۳ سال اول بعثت پیامبر در تقابل با مشرکان مکه گذشت که در مقابل با دعوت پیامبر اکرم (ص) به شدت موضع گرفته و سالهای سختی را برای پیامبر اسلام و پیروان او رقم زدند. تا اینکه پیامبر اسلام از مکه به مدینه هجرت و حکومت اسلامی را در آنجا پایه گذاری کردند.
آن حضرت توانستند مکه را فتح کنند و اسلام را در شبه جزیره عربستان گسترش دهند. پیامبر در آخرین سالها به امپراتوریهای اطراف خود نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد.ایشان به دستور الهی «امام علی» (علیه السلام) و پس از او سلسلهای از فرزندان و نوادگان آن حضرت را به عنوان امامان پس از خود به مردم معرفی کردند؛ اما پس از وفات آن حضرت «ابوبکر» به کمک «عمر بن خطاب» به عنوان جانشین پیامبر حکومت اسلامی را در دست گرفت. پس از او عمر با تعیین ابوبکر و «عثمان» با حکم شورایی که اعضای آن توسط عمر تعیین شده بود، به حکومت رسیدند.
در زمان این سه خلیفه، مسلمانان با استفاده از ضعف دو امپراتور مجاورشان، یعنی ایران و روم، شروع به فتح سرزمینهای همسایه کردند.
عدهای از مردم این سرزمینها در همان هنگام فتوحات و برخی دیگر در سالهای بعدی به اسلام گرویدند. در پایان حکومت عثمان، قلمرو اسلام شامل پنج ایالت شبه جزیره عربستان، مصر، عراق، ایران و شام بود.
این کتاب، داستان زندگی یک شهید است. «ام یاسر» بانویی از زنان مقاومت لبنان بود که همراه با همسرش به شهادت رسیدند.
چهارمین جلد کتاب قبیله لعنت، با نام «الیگارشی حاخامی، تلمود و کابالا» به قلم اسماعیل شفیعی سروستانی به چاپ رسیده است.
کابالا، بر دو محور اصلی شیطانشناسی و ارتباط با شیاطین و تاسیس مملکت اسرائیلی، به عنوان مملکت مسیح وعده داده شده، استوار است.
جای آن است تا بپرسیم این ایدئولوژی غیرالهی و پشتوانهی شیطانی آن، یعنی علوم خفیه و فنون ساحری (میراث سامری و مصریان عصر باستان) چگونه از شرق به اروپا منتقل شد؟
درواقع، کابالا، مجموعه ای از نسخه ها، آئین نامه ها و دستورالعمل های فراهم آمده به دست صوفیان و مرتاضان یهودی، برای فراخوانی و ارتباطگیری با نیروهای ماورائی شیطانی است تا از این طریق، ساحت نگاه و عمل یهود برای سلطهی آشکار و نهان بر جهان و ساکنان جهان، گسترده شود و زمینهها برای گسترش قدرت شیطانی و حکومت او در آخرالزمان (و در مصاف با موعود آخرالزمان) فراهم آید.
«الیگارشی» معنای دیگر زرسالاری یا به عبارت دیگر، تسلط اقلیت ثروتمند در جامعه بر اکثریت مردم است و «الیگارشی حاخامی، تلمود و کابالا» بیان روایت بلند حاکمیت عقاید و تفکرات رهبران یهودی، کتاب انحرافیافتهی آنان و منش و روش شیطانی آنان بر جوامع بشری است. جریان دیرینه و پیچیدهای که استاد اسماعیل شفیعی سروستانی به خوبی آن را تحلیل و ارزیابی کرده است.
آنچه که در جلد چهارم «تاریخ فرهنگی قبیلهی لعنت» بیان شده است، مبانی فکری یهودیت در قرون کهن و معاصر است که در میان آنها، حاخامها، کتاب تلمود و عقاید کابالا جایگاه ویژهای دارد.
سروستانی با محوریت قراردادن نقش ابلیس در میانهی این غوغا، به شرح جریانهای رفته بر یهودیت از دیرباز تا کنون، پرداخته است.
* کتاب تاریخ فرهنگی قبیله لعنت، جلد چهارم (الیگارشی حاخامی، تلمود و کابالا) نوشتهی اسماعیل شفیعی سروستانی، در سال ۱۳۹۴ در نشر هلال (زیر مجموعه انتشارات موعود عصر) به چاپ رسید.
یادآوری: مخاطبان و شنوندگان ارجمند، سری برنامههای قبیله لعنت (اتهاماتی که به یهودیت یا برخی قبیلهها و فرقههای منشعب از یهود وارد میشود)، صرفا نقل قولهای تاریخی و مستند از کتابهای معتبر است و برای تفکر و تحقیق بیشتر و روشنشدن وجوه تحریفات، آورده شده است و به هیچ وجه، وهن یهودیت و یهودیستیزی نیست
ماه مبارک «رمضان» فرصتی ارزشمند و مغتنم برای تهذیب و پالایش روح و روان انسانی است. ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است.
مجموعه نمایشی «ستاره باران» با توسل به درونمایه عمیق روحانی و عمیق نهفته در ماه مبارک «رمضان» قصد دارد با عنایت به فضایل و برکتهای این روزهای عزیز، قصههایی با محوریت «اخلاق حسنه» را در قالبی نمایشی و تأثیرگذار به سمع مخاطبان محترم برساند.
مهمترین مضامینی که در این مجموعه به آنها پرداخته شده است، عبارتاند از: پرهیز از حسد، حرص، بخل، کبر، غرور، ریا، دروغ، تهمت، بیبندوباری، ظلم، شهوت، ترس، خیانت و ….
ششمین جلد کتاب تاریخی – فرهنگی قبیلهی لعنت با نام «شوالیههای معبد و بنیانهای فراماسونری» بهقلم اسماعیل شفیعی سروستانی انتشار یافتهاست.
«زمان ایستاده بود» شرح خاطرات تعدادی از آزادگان سرافراز میهن اسلامی، از نحوه به اسارت درآمدن خود به دست نیروهای بعثی عراقی است.
مؤلف این کتاب، لحظه لحظه اثرش را نذر نگاه حاضر و ناظر سید آزادگان «امام حسین (ع)» کرده و در مقدمه کتاب نوشته است: «سالهاست که پای شنیدن خاطرات آزادگان مینشینم و هربار که اتفاقات دوران اسارتشان را مرور میکنم یا در کتاب خاطراتشان غرق میشوم، به نکات پیدا و پنهانی میرسم که بازگویی برخی از آنها تقریباً محال است. با این حال، همین مقدار شاید ادای دینی باشد به آزادگان مظلوم دفاع مقدس که جنگ برایشان در کنج اردوگاه غربت بیش از هشت سال طول کشید».
«شاید با تعصب خاصی هیچ وقت دلمان نمی خواسته که نیروهای ما در دفاع مقدس تن به اسارت بدهند اما باید در موقعیت اسرا بود و قضاوت کرد خاطرات آنها را که بشنوید متوجه می شوید کار آنها کمتر از شهادت نبوده است … »
* کتاب «زمان ایستاده بود» را انتشارات پیام آزادگان چاپ و منتشر کرده است.
«بنیاسرائیل و پیامبری» سومین جلد قبیله لعنت است که اسماعیل شفیعی سروستانی نگاشته است. در جلدهای پیشین، سیر تحول اندیشه و عمل شیطان، به ماجرای بنیاسرائیل و پیامبران مبعوث شده این خاندان رسید و به مقطع مهمی از حیات بشر در زمین اشاره شد.
دومین جلد کتاب قبیله لعنت،”کاهنان معبد جادو” مجموعه ای تاریخی فرهنگی به قلم اسماعیل شفیعی سروستانی نگاشته است.
این کتاب، علاوه بر رهگیری و بررسی تأثیر شیاطین در زندگی مردم از زمان باستان تا به امروز، فصلی به وجود موجودات ماورائی (مثبت و منفی) اختصاص یافته و درباره امکان ارتباط گیری با آنان از طریق علوم غریبه و کاهنان، از زمان گذشته تا امروز بحث کرده است.
اگر کتابهای بسیاری درباره ی زندگی ابلیس و شیاطینی همانند او خواندهاید، مطمئن باشید که در این کتاب به نکات تازهای دست پیدا خواهید کرد که نگرش شما را نه تنها درباره این موجودات آزاردهنده، بلکه درباره کلّ جهان و مقصد آن تغییر خواهد داد.
نویسنده در بخشی از این کتاب درباره ویژگیهای مشترک موجودات اساطیری آورده است:
آنچه در وقت مطالعه باورهای مذهبی (بینش اساطیری) اقوام باستانی، پس از تعدّد و تکثّر خدایان به چشم میخورد، آلودگی آن خدایان به صفات مذموم شیطانی و زذایل اخلاقی است. اینان، گاه در نمایش رذایل و پستی، گوی سبقت را از سایر موجودات میربودند.
به عبارت دیگر، اینان منزّه از صفات مخلوقات خود نبودند؛ بلکه واجد شیطانیترین صفات نیز بودند، به همین جهت بود که آنان، در گستره وسیعی از عرشالرّحمان تا فرشالشیطان حضور داشتند.
ویل دورانت در همینباره مینویسد:
شیوههای عبادت یونانیها هم مانند خدایان یونانی بسیار متنوّع بود. یونانیان برای دفع شرّ خدایان زمینی، به عبادت آنان میپرداختند؛ ولی خدایان آسمانی را صمیمانه پرستش میکردند.
ویل دورانت درباره خدایان مصری مینویسد: خود خدایان نیز برای آزردن یکدیگر، از سحر و افسون مدد میگرفتند.
*کتاب تاریخ فرهنگی قبیله لعنت، جلد دوم: (کاهنان معبد جادو) در سال ۱۳۹۴ در نشر هلال(زیر مجموعه انتشارات موعود عصر) و به قلم اسماعیل شفیعی سروستانی نوشته و به بازار آمد.
” قبیله لعنت ” عنوان مجموعه تاریخی فرهنگی هشت جلدی به قلم اسماعیل شفیعی سروستانی است. جلد نخست کتاب “بن مایه رویگردانی از خدا” نام دارد.
این کتاب به بررسی آغاز و ریشه دشمنی ابلیس با انسان و استراتژی او در این مسیر میپردازد.
نویسنده در فصل نخست کتاب اشاره دارد به سرگذشت ابلیس و سقوط او به خاطر استکبارورزی اش، نحوه فریب خوردن نخستین انسان از سلسله دشمنان لعنت شده خداوند، یعنی قابیل و گذاشته شدن نخستین سنگ بنای قبیله لعنت پرداخته است. در فصل دوم کتاب، سرگذشت اقوام باستانی و اسطوره هایشان را با نگاه گفته شده در فصل اوّل بازبینی کرده است.
نویسنده کتاب در این جلد از کتاب به بررسی عملکرد ابلیس از آغاز آفرینش تا تشکیل مجامع مخفی نگاشته است، با عنوان «بنمایۀ رویگردانی از خدا»، به معرفی نخستین و جدیترین دشمن انسان، یعنی ابلیس، از آغاز دشمنی او و نخستین پیرو حقیقیاش یعنی قابیل، به بیان نحوهی فریب او و استراتژیهای او برای تغییر آیندهی انسان، پرداخته است.
اما در فصل دوم، اوشفیعی سروستانی با نگاهی جدید به اسطورههای سرزمینهای کهن نگریسته است و با استنادات تاریخی، این اسطورهها را با همدیگر پیوند داده است. در این نگاه جدید، نقطه عطفها و نقاط مشترک و افتراق این اسطورهها و تأثیر آنها را در زندگی مردمان هر دوره را بیان کرده و سپس فرضیههای مختلفی راجع به ماهیت اسطورهها ارائه کرده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
و چون آدم (ع) از آن درخت خورد، بر زمین فرود آمد. هابیل و خواهرش که دوقلو بودند، برای او به دنیا آمد و قابیل و خواهرش نیز دوقلو به دنیا آمدند. سپس آدم (ع) به هابیل و قابیل دستور داد، قربانی کنند. هابیل گوسفنددار بود و قابیل دارای زراعت (و خرمن). هابیل رفت و یکی از بهترین قوچهای گله را برای قربانی آورد و قابیل قدری از زراعت نامرغوب خود را (در قربانگاه) حاضر کرد. پس قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل پذیرفته نگشت و همین است گفتار خدای عزوجل: «و بخوان به درستی و حق بر آنها، خبر دو پسر آدم را که قربانی پیش بردند. پس، از یکی از آن دو، پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد.»
نویسنده در این کتاب داستان خلقت و اختلاف امم، داستان دو پسر آدم را بخوان! و … دیگر مباحث را مطرح کرده است. شنیدن کتاب مذکور را به شما شنوندگان و مخاطبان ارجمند دعوت می کنیم.
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) همزمان با حکومت ظالمانهی «بنیعباس» و مصادف با خلافت «هادی عباسی» است. نطفهی حادثهی جانگداز «فَخّ» از همان زمان بسته شد که حق خلافت را از فرزندان «رسول خدا(ص)» سلب کردند و به امویان ریاکار سپردند.
حکایتی از پایمردی و دلیری مردانی حقطلب و جانبرکف، پیروان «امام موسی کاظم(ع)»، در قیامی خونبار علیه «هادی عباسی» و والی خونخوارش «عبدالعزیز» را خواهید شنید.
این روایت از مجلس درس علوی صاحبسخنی آغاز شد که با احضار زاهد عارفاندیش به بارگاه والی و بستن باب روشنایی جویندگان فضیلت و معرفت، به امید قطع ریشهی عصیانپروری از آنان، نهفقط مکتبخانهی آن علوی زاهد را بستند، بلکه شاگردان را در دهلیز و سیاهچال بهزنجیرکشیدند و جان سوختند.
لیک این همه سودی نبخشید و هادی عباسی از درِ دیگر درآمد و «عبدالعزیز» را به کار گرفت که او هم نوبهی خویش حیلههایی را بهکار بست، تا شاید در سایهی ترس و وحشت مأموران خویش، انزوای مردان حق را فراهم آورد و در امنیت و آسایش مطلق، دواسبه در وادی هوس بتازد. این تدبیر نیز مؤثر نیفتاد و انگیزهی قیامی را از سوی نوادهی «امام حسن مجتبی(ع)» و یاران صدیق و جانبازش همچون «حسن بن محمد» و «سلیمان» و «یحیی» و هزاران مرد پاکباخته و ازجانگذشته فراهم کرد.
******
از شما مخاطبان محترم بابتِ کیفیتِ پایین صدا پوزش میخواهیم.
در داستان حضرت نوح (ع) می شنویم:
قوم نوح (ع) بت پرست بودند و خداوند نوح را برای راهنمایی آنها فرستاد. او مردم را هدایت میکرد، اما بیشتر آنان از فرمان او سرپیچی می کردند. آنها علاوه بر این، او را به خاطر عقایدش مسخره و تحقیر می کردند.
بعد از مدتی آنها از نوح خواستند برای اثبات درستی حرفهایش از خدا بخواهد عذابی بفرستد و نوح نیز از آنها نزد خداوند گله کرد. خداوند به او فرمود که کشتی بسازد و از هر حیوانی جفتی بردارد و به همراه ایمان آورندگان، سوار بر کشتی شوند تا نجات یابند.
باران شروع به باریدن کرد و وحی آمد که عذاب الهی نزدیک است. باران به قدری فزونی یافت که همه جا را فراگرفت و کافران را دربرگرفت. فرزند نوح، کنعان بود که در گروه کافران جای داشت و هشدارهای پدر را نادیده گرفت. او نیز نابود شد. با از بین رفتن کافران، باران به پایان رسید و آبها در زمین فرورفت و نوح با قومش در زمین به زندگانی خود ادامه دادند.
در داستان اصحاب اخدود می شنویم:
در یک روز گرم و سوزان مردی وارد شهر صنعا شد و به قصر فرمانروا رفت و خواستار دیدار با او شد. اما نگهبانان به او گفتند که فرمانروا برای پرورش دین یهود عازم سفر است. او اصرار کرد که دیدار او در سفر فرمانروا مؤثر است. اما نگهبانان به حرف او توجهی نکردند. در همین زمان زونوآس به باغ آمد و فردی خبر آمدن آن مرد نجرانی را به پادشاه داد. در آن وقت دین مسیحیت به تازگی در نجران رواج گرفته بود و عده ای از یهودیان به آن روی آورده بودند.
فرمانروا خواست تا با مرد نجرانی تنها باشد. او درباره معجزاتی که از دین مسیح دیده یا شنیده جملاتی بیان کرد و از خدای یکتا سخن گفت. مرد در ادامه گفت که برای تبلیغ دین مسیح به صنعا آمده است.
پادشاه که از بی دینی یهودیان ناراحت شده بود، تصمیم گرفت هرطور شده آنها را وادار کند تا به دین پدرانشان برگردند. پس با لشکری به نجران حمله کرد و البته قبل از جنگ، با بزرگان آنجا گفتوگو کرد. بعد از اعلام مخالفت بزرگان نجران، زونوآس دستور داد تا خندقی بکنند و آن را پر از آتش کنند و همه را بسوزاندند.
«مسلم بن عقیل» سفیر «امام حسین(ع)» وارد شهر «کوفه» شد تا روح قیام جهان شمول او را در دل و جان مردم به ستوه آمده کوفه بدمد و در حضور بزرگان و مجاهدان راه حق و مردم، مژده ورود سبط پیامبر را داد و مردم در مسجد کوفه بر پیمان خود تأکید کردند.
کتاب «مِشْکاهُ الأنْوار فی غُرَرِ الأخْبار» مجموعهای از روایات و احادیث پیامبر و امامان معصوم است. این اثر را «علی بن حسن بن فضل طبرسی» در ده باب با موضوع اخلاق و آداب اسلامی به زبان عربی نگاشته است.
«مِشْکاهُ الأنْوار فی غُرَرِ الأخْبار» کتابی به زبان عربی نوشته «علی بن حسن بن فضل طبرسی» نوه «امینالاسلام طبرسی» است. او از علمای قرن ششم و هفتم هجری قمری بود و این کتاب را در موضوع اخلاق و آداب اسلامی نوشته است. وی این کتاب را در ادامه و تکمیل «مکارم الاخلاق» پدرش نگاشته و در ده باب آن را منظم ساخته است. طبرسی در این راه از منابع بسیاری، به خصوص «المحاسن»، بهره برده است.
بابهای کتاب به این شرح است:
باب اول: در ایمان و اسلام که شامل ۱۵ فصل است؛ از جمله: توحید، اخلاص، یقین، توکل؛
باب دوم: صفات شیعه و احوال و علامات آنها (۹ فصل)؛
باب سوم: اخلاق و افعال حسنه شامل ۲۶ فصل و هر فصل در یک موضوع خاص مانند: توبه، عبادت، زهد، خوف و محبت؛
باب چهارم: آداب معاشرت در ۱۲ فصل؛
باب پنجم: در مکارم اخلاق نظیر حسن خلق و تواضع و عفو (۷ فصل)؛
باب ششم: ذکر عیوب نفس و مجاهده نفس در (۸ فصل)؛
باب هفتم: مصیبت و گرفتاریها و ثوابهای مترتب بر آنها در (۹ فصل)؛
باب هشتم: اخلاق رذیله در ۱۰ فصل مانند: غضب، حسد، ریا و عُجب؛
باب نهم: مواعظ و پندهای اخلاقی؛
باب دهم: روایات متفرقه مانند: دعا برای دیگران در غیاب آنها و ….
«کشف الاسرار و عُدَه الابرار» کتابی در تفسیر قرآن و عظیمترین و قدیمیترین تفسیر عرفانی فارسی، نوشتهی «ابوالفضل رشیدالدین میبدی» در دههی ۵۲۰ قمری است. این کتاب براساس «تفسیر الهروی» خواجه عبدالله انصاری (که در دست نیست) نوشته شده است.
کتاب «کشف الاسرار و عُدَه الابرار» گنجینهی گرانبهایی از واژگان، مثلها، تشبیهها و تعبیرهای فارسی است، در عین اینکه مزایای تفسیرهای دیگر را نیز دارد.
از این منظر، همان بحثهایی که در تفسیرهای عربی دربارهی قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبانِ «عربی» مطرح شده، در این تفسیر، به زبان شیرین و روانِ «فارسی» ادا شده است؛ حتی اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسی ترجمه شده است.
در نوبت اوّل کاملاً دقت و توجه شده که کلمهی فارسی، معادل دقیقِ عربیِ آن باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود و در بعضی موارد کلام از سیاق فارسی دور میشود تا این منظور عملی گردد.
این تفسیر علاوهبر برخورداری از شیرینیِ زبان فارسی، دربردارندهی نکتههای جالب عرفانی، تفسیری، تاریخی و ادبی است.
«تفسیر الهروی» خواجه عبدالله انصاری هماکنون در دست نیست، ولی چهل سال پس از وفات خواجه عبدالله، در دست میبدی بود و او آن را شالودهی کار خود در نوشتن «کشف الاسرار» قرار داد و بارها از خواجه به القاب پیر طریقت، عالم طریقت و جمال اهل حقیقت، شیخ الاسلام انصاری و… یاد و سخنانش را نقل کرده است.
در نوبت سوم تفسیر که جنبهی عرفانی دارد، همهجا آهنگ سخن خواجه به گوش میرسد که میتوان گفت یا عین کلام اوست یا با تصرفهایی، نقل گفتار او یا ملهم از شیوهی بیان اوست.
مؤلف، دیباچهی کلام خود را بهخوبی میگشاید و با نگارش جملهی «خیر کلمات الشکر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسوله محمد و آله اجمعین…»، برخلاف دانشمندان اهل سنّت، بر اصحاب درود نمیفرستد و از شیوهی اندیشهمندان شیعی و تفسیرهای شیعه پیروی میکند.
******
مخاطبان گرامی، این کتاب گویا بخش کوتاهی از کتاب ارزشمند «کشف الاسرار» است.
«شش ماه پایانی» عنوان کتابی است که به نشانههای ظهور امام عصر (عج) می پردازد. این کتاب هرگز زمانی برای ظهور امام زمان مشخص نکرده است؛ اما حوادث مهم و جدی آخرین سالی که امید میرود واقعۀ شریف ظهور در آن اتفاق افتد، یادآوری میکند.
شش ماه پایانی ترجمه کتاب «الفجر المقدس المهدی (ع) و ارهاصات الیوم الموعود» است که نویسنده با مطالعه و تحقیق در منابع و جستوجو در روایتها، رویدادهای شش ماه آخرین از سال ظهور امام مهدی (ع) را بررسی کرده است.
نویسنده این کتاب، نیمه دوم سالی را که آخرین سال غیبت است و به ظهور حضرت مهدی (عج) ختم میشود، به تصویر کشیده است.
برای استخراج مجموعه این رویدادهای پی در پی، نویسنده به آن دسته از احادیث تمسک جسته که به تاریخ خاصی از روز، ماه یا سال اشاره داشتهاند. همه نشانههای حتمی در این محدوده گنجیدهاند. گفتنی است بسیاری از این نشانهها، زمان خاصی را مشخص نمیکنند و از همین رو در این مجموعه چندان به آنها پرداخته نشده است.
نویسنده «شش ماه پایانی» در چهار فصل، بخشهای متعددی از نشانههای ظهور امام عصر را نگاشته است.
علاقهمندان به مطالعه دینی و مذهبی، با محوریت حوادث پیش از ظهور، می توانند این کتاب را از انتشارات موعود عصر تهیه کنند.
سلیمان نبی(ع) به جانشینی پدرش (حضرت داوود) منصوب میشود، اما برادرانش با این انتخابِ پدر مخالفاند و با پدر (و بعدها با سلیمان) میجنگند.
«تورج خان» در شبی از شبهای محرم خوابی میبیند و خاطرهی تعزیههای قدیم برایش زنده میشود. روز بعد «کربلایی غلام» نزد تورج میآید تا حلالیت بطلبد و راهی کربلا شود. سپس تورج به تکیه میرود تا جریان خوابش را تعریف کند که میفهمد ….
«تورج خان» بعد از سالها عذاب وجدان، در شبی از شبهای محرّم، «سید مرتضی» را در خواب میبیند و خاطرهی تعزیه ۲۰ سال پیش برایش زنده میشود. او با حالتی منقلب به مزار سید میرود و آنجا خاطرهی آشناییاش با سید مرتضی و دختر بیوهاش «طیبه» برایش زنده میشود. این خاطرات حال تورج خان را دگرگون میکند و به خانه بازمیگردد.
از طرف دیگر «ملا احمد» که از بیماری تورج خان آگاه شده بود، به عیادتش میرود. تورج خان هنگامِ صحبت با ملا احمد، شب تولد دخترش «سودابه» را بهیاد میآورد که همزمان با این تولد، همسرش «ماهجان» از دنیا میرود.
فردای آن روز، تورج خان در تکیه متوجه میشود که کربلایی غلام ناخوشاحوال شده و از سفر کربلا بازمانده است. بنابراین تورج تصمیم میگیرد به عیادت او برود. هنگام عیادت، کربلایی غلام به تورج خان و ملا احمد میگوید که در خواب به او گفتهاند که دینی به گردن دارد و لایق زیارت کربلا نیست. کربلایی غلام قصد داشت از دینِ خود با تورج خان صحبت کند که ناگهان ….