دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>

آخرین نظرات

دوران امامت امام موسی کاظم(ع) هم‌‌زمان با حکومت ظالمانه‌‌ی «بنی‌‌عباس» و مصادف با خلافت «هادی عباسی» است. نطفه‌‌ی حادثه‌‌ی جان‌گداز «فَخّ» از همان زمان بسته شد که حق خلافت را از فرزندان «رسول خدا(ص)» سلب کردند و به امویان ریاکار سپردند.

حکایتی از پایمردی و دلیری مردانی حق‌‌طلب و جان‌‌‌بر‌کف، پیروان «امام موسی کاظم(ع)»، در قیامی خون‌بار علیه «هادی عباسی» و والی خون‌خوارش «عبدالعزیز» را خواهید شنید.

این روایت از مجلس درس علوی صاحب‌‌‌‌سخنی آغاز شد که با احضار زاهد عارف‌اندیش به بارگاه والی و بستن باب روشنایی جویندگان فضیلت و معرفت، به امید قطع ریشه‌‌ی عصیان‌پروری از آنان، نه‌‌‌فقط مکتب‌خانه‌‌ی آن علوی زاهد را بستند، بلکه شاگردان را در دهلیز و سیاهچال به‌‌‌زنجیر‌‌کشیدند و جان سوختند.

لیک این همه سودی نبخشید و هادی عباسی از درِ دیگر درآمد و «عبدالعزیز» را به کار گرفت که او هم نوبه‌‌ی خویش حیله‌هایی را به‌‌کار بست، تا شاید در سایه‌‌ی ترس و وحشت مأموران خویش، انزوای مردان حق را فراهم آورد و در امنیت و آسایش مطلق، دواسبه در وادی هوس بتازد. این تدبیر نیز مؤثر نیفتاد و انگیزه‌‌ی قیامی را از سوی نواده‌‌ی «امام حسن مجتبی(ع)» و یاران صدیق و جان‌بازش همچون «حسن بن محمد» و «سلیمان» و «یحیی» و هزاران مرد پاک‌باخته و ازجان‌‌‌گذشته فراهم کرد.

******

از شما مخاطبان محترم بابتِ کیفیتِ پایین صدا پوزش می‌خواهیم.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :28 خرداد 1403 97 بازدیدبدون نظر »

در داستان حضرت نوح (ع) می شنویم:

قوم نوح (ع) بت پرست بودند و خداوند نوح را برای راهنمایی آنها فرستاد. او مردم را هدایت می‌کرد، اما بیشتر آنان از فرمان او سرپیچی می کردند. آنها علاوه بر این، او را به خاطر عقایدش مسخره و تحقیر می کردند.

بعد از مدتی آنها از نوح خواستند برای اثبات درستی حرفهایش از خدا بخواهد عذابی بفرستد و نوح نیز از آنها نزد خداوند گله کرد. خداوند به او فرمود که کشتی بسازد و از هر حیوانی جفتی بردارد و به همراه ایمان آورندگان، سوار بر کشتی شوند تا نجات یابند.

باران شروع به باریدن کرد و وحی آمد که عذاب الهی نزدیک است. باران به قدری فزونی یافت که همه جا را فراگرفت و کافران را دربرگرفت. فرزند نوح، کنعان بود که در گروه کافران جای داشت و هشدارهای پدر را نادیده گرفت. او نیز نابود شد. با از بین رفتن کافران، باران به پایان رسید و آبها در زمین فرورفت و نوح با قومش در زمین به زندگانی خود ادامه دادند.

در داستان اصحاب اخدود می شنویم:

در یک روز گرم و سوزان مردی وارد شهر صنعا شد و به قصر فرمانروا رفت و خواستار دیدار با او شد. اما نگهبانان به او گفتند که فرمانروا برای پرورش دین یهود عازم سفر است. او اصرار کرد که دیدار او در سفر فرمانروا مؤثر است. اما نگهبانان به حرف او توجهی نکردند. در همین زمان زونوآس به باغ آمد و فردی خبر آمدن آن مرد نجرانی را به پادشاه داد. در آن وقت دین مسیحیت به تازگی در نجران رواج گرفته بود و عده ای از یهودیان به آن روی آورده بودند.

فرمانروا خواست تا با مرد نجرانی تنها باشد. او درباره معجزاتی که از دین مسیح دیده یا شنیده جملاتی بیان کرد و از خدای یکتا سخن گفت. مرد در ادامه گفت که برای تبلیغ دین مسیح به صنعا آمده است.

پادشاه که از بی دینی یهودیان ناراحت شده بود، تصمیم گرفت هرطور شده آنها را وادار کند تا به دین پدرانشان برگردند. پس با لشکری به نجران حمله کرد و البته قبل از جنگ، با بزرگان آنجا گفت‌وگو کرد. بعد از اعلام مخالفت بزرگان نجران، زونوآس دستور داد تا خندقی بکنند و آن را پر از آتش کنند و همه را بسوزاندند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :27 خرداد 1403 128 بازدیدبدون نظر »

«مسلم بن عقیل» سفیر «امام حسین(ع)» وارد شهر «کوفه» شد تا روح قیام جهان شمول او را در دل و جان مردم به ستوه آمده کوفه بدمد و در حضور بزرگان و مجاهدان راه حق و مردم، مژده ورود سبط پیامبر را داد و مردم در مسجد کوفه بر پیمان خود تأکید کردند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :27 خرداد 1403 108 بازدیدبدون نظر »

کتاب «مِشْکاهُ الأنْوار فی غُرَرِ الأخْبار» مجموعه‌ای از روایات و احادیث پیامبر و امامان معصوم است. این اثر را «علی بن حسن بن فضل طبرسی» در ده باب با موضوع اخلاق و آداب اسلامی به زبان عربی نگاشته است.

«مِشْکاهُ الأنْوار فی غُرَرِ الأخْبار» کتابی به زبان عربی نوشته «علی بن حسن بن فضل طبرسی» نوه «امین‌الاسلام طبرسی» است. او از علمای قرن ششم و هفتم هجری قمری بود و این کتاب را در موضوع اخلاق و آداب اسلامی نوشته است. وی این کتاب را در ادامه و تکمیل «مکارم الاخلاق» پدرش نگاشته و در ده باب آن را منظم ساخته است. طبرسی در این راه از منابع بسیاری، به خصوص «المحاسن»، بهره برده است.

باب‌های کتاب به این شرح است:

باب اول: در ایمان و اسلام که شامل ۱۵ فصل است؛ از جمله: توحید، اخلاص، یقین، توکل؛

باب دوم: صفات شیعه و احوال و علامات آنها (۹ فصل)؛

باب سوم: اخلاق و افعال حسنه شامل ۲۶ فصل و هر فصل در یک موضوع خاص مانند: توبه، عبادت، زهد، خوف و محبت؛

باب چهارم: آداب معاشرت در ۱۲ فصل؛

باب پنجم: در مکارم اخلاق نظیر حسن خلق و تواضع و عفو (۷ فصل)؛

باب ششم: ذکر عیوب نفس و مجاهده نفس در (۸ فصل)؛

باب هفتم: مصیبت و گرفتار‌ی‌ها و ثواب‌های مترتب بر آنها در (۹ فصل)؛

باب هشتم: اخلاق رذیله در ۱۰ فصل مانند: غضب، حسد، ریا و عُجب؛

باب نهم: مواعظ و پندهای اخلاقی؛

باب دهم: روایات متفرقه مانند: دعا برای دیگران در غیاب آنها و ….

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :27 خرداد 1403 129 بازدیدبدون نظر »

«کشف الاسرار و عُدَه الابرار» کتابی در تفسیر قرآن و عظیم‌ترین و قدیمی‌ترین تفسیر عرفانی فارسی، نوشته‌‌ی «ابوالفضل رشیدالدین میبدی» در دهه‌‌ی ۵۲۰ قمری است. این کتاب براساس «تفسیر الهروی» خواجه عبدالله انصاری (که در دست نیست) نوشته شده است.

کتاب «کشف الاسرار و عُدَه الابرار» گنجینه‌‌ی گران‌بهایی از واژگان، مثل‌‌ها، تشبیه‌ها و تعبیرهای فارسی است، در عین اینکه مزایای تفسیرهای دیگر را نیز دارد.

از این منظر، همان بحث‌هایی که در تفسیرهای عربی درباره‌‌ی قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبانِ «عربی» مطرح شده، در این تفسیر، به زبان شیرین و روانِ «فارسی» ادا شده است؛ حتی اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسی ترجمه شده است.

در نوبت اوّل کاملاً دقت و توجه شده که کلمه‌‌ی فارسی، معادل دقیقِ عربیِ آن باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود و در بعضی موارد کلام از سیاق فارسی دور می‌شود تا این منظور عملی گردد.

این تفسیر علاوه‌بر برخورداری از شیرینیِ زبان فارسی، دربردارنده‌‌ی نکته‌های جالب عرفانی، تفسیری، تاریخی و ادبی است.

«تفسیر الهروی» خواجه عبدالله انصاری هم‌‌اکنون در دست نیست، ولی چهل سال پس از وفات خواجه عبدالله، در دست میبدی بود و او آن را شالوده‌‌ی کار خود در نوشتن «کشف الاسرار» قرار داد و بارها از خواجه به القاب پیر طریقت، عالم طریقت و جمال اهل حقیقت، شیخ الاسلام انصاری و… یاد و سخنانش را نقل کرده است.

در نوبت سوم تفسیر که جنبه‌‌ی عرفانی دارد، همه‌‌جا آهنگ سخن خواجه به گوش می‌رسد که می‌توان گفت یا عین کلام اوست یا با تصرف‌هایی، نقل گفتار او یا ملهم از شیوه‌‌‌ی بیان اوست.

مؤلف، دیباچه‌‌ی کلام خود را به‌‌خوبی می‌گشاید و با نگارش جمله‌‌ی «خیر کلمات الشکر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسوله محمد و آله اجمعین…»، برخلاف دانشمندان اهل سنّت، بر اصحاب درود نمی‌فرستد و از شیوه‌‌ی اندیشه‌‌‌مندان شیعی و تفسیرهای شیعه پیروی می‌کند.

******

مخاطبان گرامی، این کتاب گویا بخش کوتاهی از کتاب ارزشمند «کشف الاسرار» است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :26 خرداد 1403 129 بازدیدبدون نظر »

«شش ماه پایانی» عنوان کتابی است که به نشانه‌های ظهور امام عصر (عج) می پردازد. این کتاب هرگز زمانی برای ظهور امام زمان مشخص نکرده است؛ اما حوادث مهم و جدی آخرین سالی که امید می‌رود واقعۀ شریف ظهور در آن اتفاق افتد، یادآوری می‌کند.

شش ماه پایانی ترجمه کتاب «الفجر المقدس المهدی (ع) و ارهاصات الیوم الموعود» است که نویسنده با مطالعه و تحقیق در منابع و جست‌وجو در روایت‌ها، رویدادهای شش ماه آخرین از سال ظهور امام مهدی (ع) را بررسی کرده است.

نویسنده این کتاب،‌ نیمه دوم سالی را که آخرین سال غیبت است و به ظهور حضرت مهدی (عج) ختم می‌شود، به تصویر کشیده است.

برای استخراج مجموعه این رویدادهای پی در پی، نویسنده به آن دسته از احادیث تمسک جسته که به تاریخ خاصی از روز،‌ ماه یا سال اشاره داشته‌اند. همه نشانه‌های حتمی در این محدوده گنجیده‌اند. گفتنی است بسیاری از این نشانه‌ها، زمان خاصی را مشخص نمی‌کنند و از همین رو در این مجموعه چندان به آنها پرداخته نشده است.

نویسنده «شش ماه پایانی» در چهار فصل، بخش‌های متعددی از نشانه‌های ظهور امام عصر را نگاشته است.

علاقه‌مندان به مطالعه دینی و مذهبی، با محوریت حوادث پیش از ظهور، می توانند این کتاب را از انتشارات موعود عصر تهیه کنند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :26 خرداد 1403 173 بازدیدبدون نظر »

سلیمان نبی(ع) به جانشینی پدرش (حضرت داوود) منصوب می‌شود، اما برادرانش با این انتخابِ پدر مخالف‌اند و با پدر (و بعدها با سلیمان) می‌جنگند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :26 خرداد 1403 158 بازدیدبدون نظر »

«تورج خان» در شبی از شب‌های محرم خوابی می‌بیند و خاطره‌‌ی تعزیه‌های قدیم برایش زنده می‌شود. روز بعد «کربلایی غلام» نزد تورج می‌‌آید تا حلالیت بطلبد و راهی کربلا شود. سپس تورج به تکیه می‌‌رود تا جریان خوابش را تعریف کند که می‌فهمد ….

«تورج خان» بعد از سال‌ها عذاب وجدان، در شبی از شب‌های محرّم، «سید مرتضی» را در خواب می‌بیند و خاطره‌‌ی تعزیه ۲۰ سال پیش برایش زنده می‌شود. او با حالتی منقلب به مزار سید می‌رود و آنجا خاطره‌‌ی آشنایی‌اش با سید مرتضی و دختر بیوه‌اش «طیبه» برایش زنده می‌شود. این خاطرات حال تورج خان را دگرگون می‌‌کند و به خانه بازمی‌گردد.

از طرف دیگر «ملا احمد» که از بیماری تورج خان آگاه شده بود، به عیادتش می‌رود. تورج خان هنگامِ صحبت با ملا احمد، شب تولد دخترش «سودابه» را به‌‌‌یاد می‌آورد که هم‌‌زمان با این تولد، همسرش «ماه‌‌‌جان» از دنیا می‌رود.

فردای آن روز، تورج خان در تکیه متوجه می‌شود که کربلایی غلام ناخوش‌‌‌احوال شده و از سفر کربلا بازمانده است. بنابراین تورج تصمیم می‌گیرد به عیادت او برود. هنگام عیادت، کربلایی غلام به تورج خان و ملا احمد می‌‌‌گوید که در خواب به او گفته‌اند که دینی به گردن دارد و لایق زیارت کربلا نیست. کربلایی غلام قصد داشت از دینِ خود با تورج خان صحبت کند که ناگهان ….

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :25 خرداد 1403 138 بازدیدبدون نظر »

در دورانی که حضرت ابراهیم (ع) متولد شد، مردم بابل در گمراهی به سر می‌بردند و بت‌پرستی دین رایج در میان آنها بود. خدا ابراهیم (ع) را از میان آنان برگزید و راه درست را به او نشان داد تا دیگران را راهنمایی کند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :25 خرداد 1403 127 بازدیدبدون نظر »

در منطقه‌‌ی «گنداب»، در همدان، مردى شرور و دائم‌‌الخمر به نام «على گندابى» زندگی می‌‌کرد. او در عین اینکه توجهى به امور دینى نداشت و سروکارش با اهل فسق و فجور بود، ولى بارقه‌‌ای از مسائل اخلاقى در وجودش می‌درخشید.

«علی گندابی» آوازه‌‌ی خوبی در شهر ندارد. او می‌‌خواهد به قصد زیارت امام حسین(ع) همراه کاروان زیارتی سلیم به کربلا برود، اما دیگر زائران با آمدن او مخالف‌‌اند. تا آنکه «مولا حسن»، پیری فرزانه، آنها را از این کار منع می‌کند و می‌‌گوید: «چون علی گندابی قصد زیارت مولایش را دارد، نباید کسی با آن مخالفت کند.»

علی همراه کاروان عازم سفر می‌‌‌شود، اما دست تقدیر او را با زنی به نام «حنانه» آشنا می‌‌کند که صاحب کاروان تجاری بزرگی است… این سرآغاز زندگی تازه‌‌ای برای علی گندابی است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :25 خرداد 1403 113 بازدیدبدون نظر »

«ماریا» دانشجوی رشته نقاشی است. او که مسیحی است، با دیدن تابلوی «عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان، تحت تأثیر این اثر هنری و تاریخی قرار می‌گیرد و به موضوع عاشورا علاقه‌مند می‌شود. وی پس از روز عاشورا و شب هنگام خواب عجیبی می‌بیند….

«ماریا» به همراه پدر و مادربزرگش در یکی از محله‌های قدیمی ارمنی‌نشین در تهران زندگی می‌کنند. ماریا دانشجوی رشته نقاشی است. او یک روز به همراه استاد و هم‌کلاس‌هایش به موزه استاد فرشچیان می‌روند. در آنجا ماریا با دیدن تابلوی «عصر عاشورا»، تحت تأثیر این موضوع و این اثر تاریخی قرار می‌گیرد و به موضوع عاشورا علاقه‌مند می‌شود.

از طرفی «آندره»، پدر و «ژانت»، مادربزرگ ماریا، نگران این تغییر رفتار او هستند. مادربزرگ ماریا از او می‌خواهد روز عاشورا جایی نرود، چون قرار است «ژرژ» به همراه خانواده‌اش به خانه آنها بیایند. ماریا خیلی از این موضوع ناراحت می‌شود. او روز عاشورا نمی‌تواند در مراسم عزاداری و تعزیه امام حسین (ع) شرکت کند. ماریا آن شب خواب عجیبی می‌بیند.

او به هزار سال قبل و روز عاشورا سفر می‌کند. در سرزمینی چشمش را باز می‌کند که به آن نینوا می‌گویند. ماریا در آنجا به مرد و زنی عرب برمی‌خورد که سپاه امام حسین (ع) را ترک کرده‌اند و به سمت کوفه می‌روند. زن با دیدن ماریا از همسرش می‌خواهد به او کمک کند، ولی مرد عرب قبول نمی‌کند. زن به ماریا کمک می‌کند. ماریا وقتی می‌فهمد که به هزار سال قبل آمده است، از زن و مرد عرب می‌خواهد راه رسیدن به سپاه امام حسین (ع) را به او نشان دهند.

زن عرب همسرش را راضی می‌کند همراه ماریا تا نزدیکی سپاه امام برود. ماریا به همراه زن عرب به سمت سپاه امام حرکت می‌کنند، ولی راه را گم می‌کنند. ماریا عجله دارد و می‌خواهد به‌ موقع به سپاه امام برسد، قبل از این که دیر شود. آنها وقتی می‌رسند که جنگ تقریباً تمام شده و بیشتر سپاهیان امام به شهادت رسیده‌اند. ماریا با دیدن صحنه عاشورا با وحشت از خواب می‌پرد و تب شدیدی می‌کند.

ژانت از آندره، پدر ماریا، می‌خواهد که به دنبال «پدر سرکیس» برود و او را هر چه سریع‌تر با خودش به آنجا بیاورد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :24 خرداد 1403 82 بازدیدبدون نظر »

یوسف (ع) و بنیامین از پسران یعقوب (ع) بودند که مادرشان را در کودکی از دست دادند و به همین سبب پدرشان توجه بیشتری به آنها می‌کرد. این امر حسادت برادران را برانگیخت و موجب شد تا آنها یوسف (ع) را در چاهی انداختند….

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :24 خرداد 1403 152 بازدیدبدون نظر »

«سیده نصرت‌بیگم امین» معروف به «بانو امین» از عالمان و عارفان شیعه اهل ایران و اولین زنی است که به مقام اجتهاد رسید. در این کتاب، داستان زندگانی او را می شنوید.

بانو امین در سال ۱۳۱۲ قمری، مطابق با ۳۰ خرداد ۱۲۷۴ شمسی، در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه در اصفهان متولد شد و در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۶۲شمسی، برابر با شب اول رمضان ۱۴۰۳ قمری، در همان شهر درگذشت و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.

پدر سیده نصرت امین، سید محمدعلی حسینی اصفهانی، ملقب به امین‌التجار، از بازرگانان سرشناس و متدین اصفهان و نوه‌ی علامه سید معصوم حسینی خاتون‌آبادی و مادرش زهرا، دختر حاج سید مهدی، ملقب به جناب، از خاندان جنابی‌های اصفهان است.

نصرت امین در سیزده سالگی با پسر عمویش، حاج میرزا آقا، معروف به معین‌التجار، از بازرگانان نامدار و متدین اصفهان، ازدواج کرد. ثمره‌ی این ازدواج هشت فرزند بود که هفت تن از آنان در دوران حیات بانو و در دوران کودکی به علت بیماری‌های ناشناخته یا شیوع بیماری‌های واگیردار درگذشتند.

بانو امین سوادآموزی را از پنج سالگی در مکتب‌خانه آغاز کرد و از یازده سالگی به آموختن زبان عربی مشغول شد. او در بیست سالگی به تحصیل علوم دینی و صرف و نحو همت گماشت و از محضر استادان مجتهد بهره گرفت و ….

*این کتاب به قلم یکی از بهترین شاگردان بانو، مرحومه علویه همایونی نوشته شده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :24 خرداد 1403 186 بازدیدبدون نظر »

امام خمینی:
صدوقی عزیز رضوان الله علیه شهید بزرگی [است] که در تمام صحنه‌های انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود و وقت عزیزش صرف در راه پیروزی اسلام و رفع مشکلات انقلاب می‌شد و برای خدمت به خلق و انقلاب سرازپا نمی‌شناخت.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :23 خرداد 1403 187 بازدیدبدون نظر »

حضرت خدیجه(س) نخستین زنی بود که اسلام آورد و در راه دین اسلام از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او همه‌‌ی ثروت خود را در راه گسترش دین و کمک به پیامبر(ص) هزینه کرد و تا آخر عمر به آن حضرت وفادار بود.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :23 خرداد 1403 142 بازدیدبدون نظر »

این داستان روایت سفر پیاده «شاه عباس صفوی» از یازدهم محرم تا اربعین حسینی از اصفهان تا مشهد است. در طول این سفر، شاه عباس یک لحظه از امور مملکت و ملت غافل نشد و از صدور فرمان درباره آبادانی کشور خودداری نکرد.

در پایان سفر «شاه عباس» از اصفهان به مشهد مقدس که در بیست و هشت روز طی شده بود، او در حرم شریف سر بر آستان مقدس امام رضا (ع) نهاد. پس از آن به اتفاق «شیخ المشایخ بهاءالدین عاملی» و «محمد زمان بایندری» و «اسکندر بیک ترکمان» در حرم رضوی فرمان ساخت و ساز و تعمیرات اساسی حرم مطهر را که در حمله ازبکان ویران شده بود، صادر کرد و با کالسکه راهی «باغ فخرالدین تربتی»، اقامتگاه خود، شد و همان روز «شیرازی»، والی خراسان، را که در انجام وظایف خود سستی کرده بود، معزول و «علی اکبر موریانی» را به سمت والی و نایب الدوله آستان مقدس رضوی برگزید و مقدر کرد تا در زمان نود روزی که در مشهد اقامت دارد، علاوه بر حرم شریف، همه بقاع متبرکه اطراف مشهد نوسازی و آباد شود. فرمان های شاه عباس، بی‌درنگ، به وسیله کارگزاران به اجرا درآمد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :23 خرداد 1403 96 بازدیدبدون نظر »

در کتاب بلال بلال، دیده ها و شنیده‌های بلال حبشی، اولین اذان گوی اسلام را می شنویم. از ماجراهای زندگی پیامبر اسلام(ص) در آغازین روزهای بعثت تا زمانی که به مدینه هجرت کردند و …

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :22 خرداد 1403 156 بازدیدبدون نظر »

از چند داستان نویس معاصر ایرانی داستان‌های کوتاهی با مضمون های مذهبی و دفاع مقدس انتخاب کرده ایم. این داستان‌ها، ارزش‌های مقدس اسلامی و مذهبی را بیان می دارند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :22 خرداد 1403 144 بازدیدبدون نظر »

صفحات

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت