«غروب خورشید در سامرا» نوشتهی «محمدرضا بایرامی» داستان زندگی امام حسن عسکری (ع) است که با بیانی روان و شیوا به تصویر کشیده شدهاست.

کتاب زنان عاشورایی، نقش زنان در نهضت امام حسین علیهالسلام (از عاشورا تا سقوط امویان)، اثری از زهره یزدانپناه قرهتپه است.

کتاب «پیلهی عشق» روایتگرِ خاطرات شیرزنان ایرانی در نقش پرستار و امدادگران در جبههی رزم یا پشت جبهه است. خاطرات آنانی که از جسم و روح، خانواده و موقعیت خود گذشتند تا بتوانند تسکینی بر دردهای برادران رزمنده و مردمان بیگناه جنگزده باشند.
نویسنده در این کتاب آداب اقامهی عزای حسینی و مراقبات دو ماه محرم و صفر را بررسی کرده و نظر بزرگان دین را دربارهی اهمیت و فضیلت زیارت عاشورا بیان کرده است.

در این مجموعه با استفاده از گفتار پیامبر (ص) و روش ائمهی معصوم (ع) و برخی نکات و داستانهای تکاندهنده، شیوهی مدیریت عقل بر احساس و شکیبایی در مصیبتِ از دست دادن عزیزان و فرزندان، بررسی شده است.

«عطا قادری» باوجودِ سختیهای فراوان، سالها در شهرهای مختلف به بهائیت خدمت کرد و تا سالها پس از انقلاب همچنان بهائی بود و خدمات گستردهای برای پیشبردِ اهداف تشکیلات ارائه کرد.

در سال ۶۱ هجری «خولیبنیزید» از جانب «عمربنسعد» مأموریت یافت تا سرِ مبارک امام حسین(علیهالسلام) را از کربلا به کوفه ببرد و به دست امیر کوفه، یعنی عبیداللهبنزیاد، برساند.

این کتاب، با نگاهی جدید به زیارت عاشورا، این دعا را راهی برای رسیدن به سلوک الی الله و نزدیکشدن به امامان معصوم(ع) میداند.

کتاب «مختارنامه» یا «روضهالمجاهدین» یکی از مجموعه کتابهای ادبیات عامه است که با لحنی حماسی، نبردهای «مختار بن ابیعبیده ثقفی» (منتقم کربلا) را روایت میکند.

این کتاب گویای نمایشی حوادث رخداده بعد از شهادت سالار شهیدان «حضرت اباعبدالله الحسین(ع)» را بررسی میکند.
در سال ۶۱ هجری «خولیبنیزید» از جانب «عمربنسعد» مأموریت یافت تا سرِ مبارک امام حسین(ع) را از کربلا به کوفه ببرد و به دست امیر کوفه، یعنی عبیداللهبنزیاد، برساند.
هنگامی که خولی، به امید پاداشگرفتن، سر مبارک امام حسین(ع) را نزد عبیدالله میبرد، عبیدالله ادعا میکند که هرگز خواهان کشتهشدن حسین نبوده و برای کسب تکلیف، خولی را با سر مبارک امام روانهی شام میکند، تا خودِ یزید دربارهی عمربنسعد و به ادعای او تمردش از فرمان، تصمیم بگیرد.
از سویی دیگر «شمربنذالجوشن» برخی از مردان سپاه کوفه را برمیانگیزد تا به غارت غنایم و حتی اسب دواندن بر پیکر شهدا مبادرت کنند.
از سویی «یزیدبنمعاویه» نیز، بنابر توصیهی مشاورش، صلاح را در این میبیند که انگشت اتهام را به طرف عمربنسعد نشانه رود. او با عزل عمربنسعد، به عبیدالله میفهماند که با نظریهی او مبنیبر خودسر بودن عمربنسعد موافق است. سپس نامهای را که حکم عزل عمربنسعد است، همراه سر مبارک امام حسین(علیه السلام) به خولی میدهد تا نزد عبیدالله بازگرداند.

انسان ۲۵۰ساله مجموعه بیانات آیتالله العظمی سید علی خامنهای دربارهی زندگی سیاسی و مبارزاتی امامان شیعه است.
داستان خاک و خاکستر برگرفته از حوادثی است که در واپسین روزهای زندگی حضرت زهرا (س) رخ دادهاست که در پنج فصل اول روایت میشود.
کتاب «شهر گمشده» تحلیلی دربارهی شخصیت بانوی دو عالم «حضرت فاطمه(س)» و سیره و اندیشههای ایشان است.

این کتاب گویا، روایت پنج داستان تأثیرگذار و شنیدنی از زندگی رزمندگان و ایثارگران دلیر دوران دفاع مقدس است.
* خاک سبز: «سعید»، بعد از جنگ، همراه با گروهی برای جستوجوی جنازههای همرزمانش در بیابانهای منطقهی جنگی سرگردان است. او در رؤیا یکی از رزمندهها را میبیند که جای بچههای دستهی «قمر» را به او نشان میدهد و میگوید که دوستان رزمندهاش که برای آوردن آب به محل تانکی در نزدیکی دشمن رفته بودند، با لبان تشنه شهید شدهاند.
* سپاس از حیات طیبهی نوجوان نجیب و زیبا: «علیرضا» مجروح جنگی است و هر روز آدمها و اتفاقاتی را به یاد میآورد. او میگوید تا شب همهی آن اتفاقات را فراموش میکند و دوباره روز بعد همین ماجرا تکرار میشود.
او عاشق دخترعموی زیبایش بوده، ولی از سر نجابت و خجالت، چیزی نگفته تا اینکه زیبا ازدواج کرده است و حالا او هر روز زیبا را در رؤیایش میبیند.
* تیر و ترکش: شخصی به نام «رحیم» که به عنوان دیدهبان در هر عملیاتی شرکت میکند، هیچ اتفاقی برایش نمیافتد و خودش میگوید که نظرکرده است. تا اینکه در یک عملیات پایش مجروح میشود.
* در تنگنای خرابه: «منصور» نه سال بعد از جنگ، همراه همسرش «مینا»، برای دیدن خانهی قدیمیشان به شهرش بازگشته است. اما با خرابههای خانهشان روبهرو میشود.
در همین حین زن و شوهر دیگری هم ادعا میکنند که آنجا خانهشان بوده است. پیرمردی از راه میرسد که ادعا میکند در تمام دوران جنگ به درختی که در این خرابه بوده، آب میداده و آنجا خانهی اوست.
* دلی از جنس آفتاب: «سید صالح» که جانباز شیمیایی است؛ شوهر «راضیه خانم» (مادر مهتاب) است. بعد از مرگ راضیه خانم، باوجود علاقهی بسیا

این کتاب که با زبان سوم شخص روایت میشود، حاوی داستانهایی کوتاه از دوران دفاع مقدس است.
«طاهر موذن» در کتاب «سینای شلمچه» خاطراتش از دوران جنگ تحمیلی را روایت میکند. او حالوهوای جبههها و رزمندگان، روحیهی شهادتطلبی و ایثار و همچنین صحنههایی از جنگ را بهخوبی در این کتاب به تصویر میکشد. سینای شلمچه از زمانِ عزیمت راوی به جبهه، پس از نخستین مرخصی، آغاز میشود و تا پایان جنگ، ادامه مییابد.
* سینای شلمچه، نویسنده: طاهر مؤذن، ناشر: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰.
امام جعفر صادق(ع)، با دسیسههای منصور دوانیقی، خلیفهی عباسی، از راه مسمومشدن با زهری که در غذایشان ریختند، به شهادت رسیدند.
منصور برای اینکه پس از شهادت امام هر نوع آشوب را بخواباند، به محمّد بن سلیمان، فرماندار مدینه، دستور میدهد جانشینان او را در دم گردن بزند. اما خبر ندارد که امام شهید، پنج نفر را وصیّ خود کرده است که نام منصور نیز بین آنهاست.
«حارث»، تاجری که از منطقهی ری به بغداد پارچه آورده است، قصد خرید «حسنیه» را دارد. ازسویی متوجه میشود که این کنیز نزد صاحبش بسیار ارزشمند است.
محدثه، خواهر هارونالرشید، در جلسهی درس مخفیانهای که در منزل ابوالحسن تاجر و با تدریسِ حسنیه تشکیل شده است، شرکت میکند. محدثه برای ازدواج از حسنیه کمک میخواهد.
شیعیان بغداد مطلع شدند که «یحیای برمکی» گروهی را برای جعل احادیث استخدام کرده است. روز موعود که احادیث در برابر هارون خوانده میشود، احمد با نقل درست احادیث، نقشهی او را خنثی میکند. احمد با ترفندِ هارونالرشید از زندان آزاد میشود تا به شیعیان دیگر دسترسی پیدا کند.
داستان زندگی پیامبر اکرم (ص)، از پیش از تولد آن حضرت و حکایت حفر دوباره چاه زمزم به دست عبدالمطلب (جدّ پیامبر) آغاز می شود. فراز و فرود روایت به حادثه قربانی شدن عبدالله (پدر پیامبر)، سفر او به شام و بیماری اش در بازگشت به مکّه می رسد…