زینال پس از بازگشت از اسارت خاطرات گذشته اش را مرور می کند. با شروع جنگ و آغاز حمله عراقی ها، او که همسرش هانیه را از دست داده، به همراه یحیی یک گروه مقاومت محلی را سازماندهی می کند. پس از حمله بی امان هواپیماها به جمعیت آواره ای که درصدد عزیمت از منطقه جنگی هستند و انفجار قطار و تخریب ایستگاه راهآهن، سلیمه از زینال قول می گیرد که همسرش یحیی را سالم به او برگرداند. تعدادی از نیروهای دولتی که مدعیاند مأموریتی محرمانه دارند با همدستی اسکندر تصمیم می گیرد گاوصندوق به جامانده در یک واگن باری را از آن خارج کنند. براساس صحبت های آنان مشخص می شود که داخل گاوصندوق اسناد و مدارک مهمی هست که اهمیتی استراتژیک دارد. زینال به جای یحیی مسئولیت این اقدام را می پذیرد و با کمک دوستانش گاوصندوق را پیاده و در اختیار نماینده گروه می گذارند. اختلاف او و گروه اسکندر تا به آنجا ادامه می یابد که حتی یحیی هم به دفاع از آنها برمی آید. معاون جهانآرا پس از فریب دادن اسکندر و همراهان، گاوصندوق را در اختیار زینال قرار می دهد و او با تلاش فراوان محموله را به یک یدککش می رساند و در آخرین دقایق از دست تعقیب کنندگان می گریزد. یحیی هم خودش را به قایق می رساند و با حمله نیروهای عراقی او به همراه گاوصندوق به اعماق آب می رود و زینال اسیر عراقی ها می شود. زینال که پس از آزادی از اسارت عراقی ها عنصری مشکوک تلقی می شود و چند ماه در قرنطینه می ماند، در بازگشت به روستایش متوجه می شود که مردم و رییس قبیله هم او را به خیانت متهم کرده اند. سلیمه هم زینال را مسئول مرگ یحیی می داند و پس از آگاهی از ورود او درصدد کشتنش به قصد انتقام برمی آید. زینال نزد سلیمه می رود و از سوی او با برخوردی خشن مواجه می شود. سپس برای اثبات بیگناهیاش سراغ فرمانده نظامی منطقه می رود که همان معاون جهانآراست. او به قیمت از دست دادن موقعیت نظامیاش تجهیزات و گروه غواضی را در اختیار زینال قرار می دهد تا در نقطه ای که گاوصندوق زیرآب رفته، به تجسس بپردازد. گاوصندوق پیدا می شود، اما ابتدا زینال استخوانهای به جا مانده از یحیی را پیش سلیمه می برد. اسکندر که از سالها پیش دل بسته سلیمه بوده، ازدواج پسر یحیی با یکی از دختران قبیله (دختر ناخدا که برادرزاده زینال است) را در گرو وصلت خود با سلیمه می داند. او پس از کشف گاوصندوق مانع عزیمت زینال می شود و اعتراف می کند که محتویات آن نه اسناد دولتی، بلکه شمش های طلاست که تبدیل به گاوصندوق شده است. زینال که به همراه برادرزادهاش برای گریز از دست اسکندر و گروه مسلحی که در اختیار دارد با گاوصندوق به میدان مینزده، پس از کشمکش فراوان و کشته شدن برادرزادهاش، در آخرین لحظه توسط اسکندر با چاقو مضروب می شود. سپس اسکندر با اتوموبیل حامل گاوصندوق به راهش ادامه می دهد، اما میدان مین منفجر می شود و طلاها به براده هایی تبدیل و در صحرا پراکنده می شود. سلیمه تلاش می کند پیکر نیمه جان زینال را به بیمارستان برساند و تصویری از یادگار هانیه، نشانی از پیوند زینال و سلیمه دارد.
خلاصه داستان : هشت نفر از گردان نیروی مخصوص ارتش مامور نفوذ در نیروهای ویژه عراقی می شوند و پادگان نیروهای ویژه عراق را مدتی در اختیار می گیرند. چند تن از افراد گردان ضمن انجام این ماموریت به شهادت می رسند اما بقیه موفق به انجام نقشه های خود می گردند.
خلاصه داستان : گروهی از کماندوهای جان بر کف ایران، قبل از انجام عملیات ایذایی برون مرزی به اسارت در می آیند و به منظور تخلیه اطلاعاتی بلافاصله به یکی بازداشتگاه ویژه در عمق خاک عراق منتقل می شوند. فیلم به خصوصیات روانی و روحی اسرا در بازداشتگاه می پردازد. این بازداشتگاه تا قبل از اجرای آتش بس برای مجامع بین المللی، حتی صلیب سرخ جهانی ناشناخته بود و …
مجموعه «آخرین روزهای زمستان» روایت زندگی شهید حسن باقری با نام واقعی غلامحسین افشردی از جوانترین فرمانده ایران در دوران دفاع مقدس و از نوابغ اطلاعاتی و عملیاتی معاصر است. این اثر به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان و تهیهکنندگی حبیبالله والینژاد تهیه و تولید شده است.
شهید حسن باقری بهعنوان فرمانده قرارگاههای نصر و کربلا نقش بسیاری در موفقیت نیروهای ایران در عملیاتهای فتحالمبین و رمضان و همچنین بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر داشت. باقری در هنگام شهادت سمت قائممقامی فرمانده نیروی زمینی سپاه را برعهده داشت. وی در ۹ بهمن ۱۳۶۱ وقتی در منطقه فکه مشغول شناسایی منطقه دشمن و آماده سازی عملیات والفجر مقدماتی بود، در سنگر دیدهبان مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و همراه با مجید بقایی به شهادت رسید. باقری در زمان شهادت ۲۷ سال داشت و محل دفن وی، قطعه۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران است.
خلاصه داستان : ستاد عملیاتی دشمن دارای سایت موشکی است و قرار است در پنج روز آینده فعال شود….
بازیگران : امین حیایی ، نسرین مقانلو ، افسانه بایگان ، الهه حصاری ، هادی ساعی ، پیام اینالویی و هومن اطیابی
خلاصه داستان : در فیلم پی ۲۲ ، یکی از تکاورهای نیروی دریایی بعد از رویارویی با یک ناو آمریکایی که ناوچه روشن را غرق کرده ، دو روز روی آب شناور می ماند و فرصتی است که گذشته خود را مرور کند و…
بازیگران : محمد علایی، اکبر شالیزادگان، الهام کاشف، مهران مولایی
شوق پرواز، زندگی سرلشکر عباس بابایی را از کودکی تا زمان شهادت به تصویر میکشد و روایتگر رشادت و از خودگذشتگی این خلبان مجاهد و باایمان است. وی پس از تکمیل تحصیلاتش در امریکا، به ایران باز میگردد و پس از مدتی به پایگاه هوایی اصفهان منتقل میشود. او در زمان حیات خود، خدمات شایانی را در نیروی هوایی کشور انجام داده و در بازگشت از یک عملیات برونمرزی در جنگ تحمیلی ایران و عراق، با اصابت گلوله پدافند هوایی به شهادت میرسد.
خلاصه داستان : یک گروه گشتی رزمی ماموریت دارد جعبه سیاه حاوی اطلاعات مهم نظامی هواپیمای ساقط شده خودی را در خاک عراق پیدا کند و با خود برگرداند. ضمن اینکه دشمن هم در پی یافتن ان است. گروه در محاصره دشمن قرار می گیرد. گروه پشتیبانی نیز برای نجات انها و برگرداندن جعبه سیاه عازم منطقه می شود آنها جعبه سیاه را پیدا می کنند اما …
خلاصه داستان : گروهی از پاسداران و سربازان ایرانی، طی درگیری شدیدی موفق به فتح یک پاسگاه با اهمیت و استراتژیک دشمن می شوند. بعثی ها با همه قوا سعی دارند این پاسگاه را پس بگیرند و رزمندگان در درون پاسگاه با وجود کمبود مهمات و غذا، با شهامت استقامت می کنند. در این بین گروهی سعی در رساندن مهمات و مواد غذایی به نیروهای محاصره شده هستند که …
«ناصر خرسندی» از ورزیده ترین و با تجربه ترین خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران است و در جریان همه ی مأموریت هایش، در جریان جنگ تحمیلی با موفقیت توام بوده است و هرچند که دل مشغول سلامت کودک خردسال فلج اش «حمید » است، معهذا با همه ی وجود در اختیار است. سرانجام موقعیتی فراهم میشود که «خرسندی » بتواند پسرش « حمید» را همراه همسرش «اکرم» به پاریس بفرستد تا در آنجا معالجه شود. «اکرم» و «حمید» در پاریس در منزل «مجید» برادر «اکرم» ساکن میشوند، امّا یک گروه تروریستی از طریق خبرچین های خود از این امر مطلع می شوند و با تعقیب شبانه روزی، در فرصتی، آنها را به همراه صاحبخانه، که زن مُسنی است به گروگان میگیرند. تروریست ها، از« حمید» و « اکرم»، نواری ضبط کرده و آن را برای «ناصر»، که حالا با روحیه ای دو چندان، به پرواز و بمباران مواضع دشمن مشغول است، ارسال می کنند. تروریست ها از ناصر می خواهند که برای نجات جان همسر و فرزندش، در جریان یک مأموریت، هواپیمایش را در پایگاهی در خاک عراق فرود آورد و «ناصر» را بر سر دو راهی سهمگینی قرار می دهد. در این حال همسر صاحب خانه، که از غیبت همسرش نگران شده، موضوع را با پلیس در میان میگذارد. پلیس در نخستین مرحله از تحقیقات خود متوجه مسئله گروگان گیری میشود.«ناصر» در برزخ نجات همسر و فرزندش و خیانت، سرانجام به پرواز موعود میزند و در حالی که در پایگاه دشمن باور عمومی اینست که ناصر، بر باند فرود خواهد آمد او، پایگاه را به سختی بمباران می کند. کمی بعد درمییابد که همزمان پلیس، در طی عملیاتی موفق شده تا گروگان ها را نجات دهد. اگرچه « مجید»، برادر همسرش در این حادثه کشته میشود.