خلاصه فیلم
فیلم راه افتخار، ماجرای این فیلم بر اساس یک رویداد واقعی است. قلب تپنده سه پالایشگاه بزرگ نفتی کشورمان ۳۲ بار توسط جنگنده های دشمن بمباران میشود، اما هرگز از کار باز نمیایستد، دو مهندس ایرانی با اجرای یک پروژه سری دست به کاری میزنند که هیچکس از وجود این سه پالایشگاه با خبر نمیشود و تا پایان جنگ تحمیلی این راز جزو اسرار باقی می ماند و …
فیلمی به کارگردانی داریوش فرهنگ محصول سال ۱۳۷۳ است.
اسامی بازیگران خرس
پرویز پرستویى , فرهاد اصلانى , مریلا زارعى , علی اوسیوند, ناصر آقایی, داوود فتحعلی بیگی, مائده تهماسبی, ابوالفضل شاهکرم, اکبر معززی
خلاصه داستان خرس:
این فیلم داستان مرد رزمندهای است که پس از سالها اسارت در هنگام بازگشت به منزل با ازدواج همسرش روبه رو می شود.
خلاصه داستان : داستان آشنایی دو جوان با مادر شهیدی است که در روند زندگی این دو تاثیرگذار خواهد بود.
بازیگران :شیرین عطاالهی، سهیل برخورداری، امیرعلی دانایی، سحر افتاده و…
~~~~~~~~
خلاصه داستان : بعد از قبولی قطعنامه ۵۹۸ در مرداد ۱۳۶۷، گروهی از منافقین به همراه سربازان بعث به بیمارستان صحرایی حمله کردند. ستاره دختر ۲۸ ساله، پرستار بیمارستان صحرایی به همراه نامزدش مازیار با جمعی از زخمیهای عملیات به سمت کرمانشاه فرار کرده که بعد از سقوط اسلام آباد به قلعهای در همان نزدیکی پناه میبرند و…
خلاصه داستان :
فیلم سینمایی جایی برای زندگی , این فیلم قصه ی خانواده بزرگ عیدی محمد است که با شروع جنگ تحمیلی از هم میپاشد و املاک آنها به اشغال نیروهای دشمن در میآید. نبرد نهایی و تلاش برای آزاد سازی منطقه برای هر کدام از افراد خانواده سرنوشت جدیدی را رقم میزند و…
هنرمندان :
عزتالله انتظامی، هدیه تهرانی، آتیلا پسیانی، هانیه توسلی، فردوس کاویانی، مهدی میامی، قاسم زارع و با معرفی عمار دهقانیتفتی
کارگردان: ناصر غلامرضایی
بازیگران: حبیب اسماعیلی ، افسانه بایگان ، جمشید مشایخی ، مهری مهرنیا ، سامی تحصنی ، امید آهنگر ، نعمت اله گرجی ، طاهره سری ، ندا کاویانی ، فریدون محمدپور ، حسین خنجری ، هوشنگ دیبائیان ، ستار اورا ، معصومی بهنامی ، هومن خسروی و…
خلاصه داستان : “صبریه” بیوه جوان به همرا پدر، مادر و تنها فرزند خردسالش در یکی از اقامتگاههای جنگ زدگان تهران زندگی میکند. او تصمیم دارد به همراه خانوادهاش با مشکلات دست و پنجه نرم کند. مسائل وجود فراره وی، نمیتواند عزم راسخ او را در هم بشکند و عمدهترین این مشکلات یافتن کار است. طی تلاشهایش با “حبیب” راننده تاکسی که ساکن همان اقامتگاه است، آشنا میشود. حبیب نیز در این تلاشها شریک میشود. اوج این آشنایی و همراهی در روزی زیبا، غرورانگیز و به یاد ماندنی برای تمام مردم کشورمان متجلی میشود. “فتح خرمشهر”
خلاصه داستان : سقای تشنهلب ، مهمترین و شناختهشده ترین فیلم کوتاه رسول ملاقلیپور است. تقارن سالهای نخست جنگ با سالهای نخست فیلمسازی ملاقلیپور، این اثر را از یک سو با محتوای دوستداشتنی و دلنشینی که روایت ایثار رزمندگان ایرانی ست، و از سوی دیگر با ساختاری ضعیف و از هم گسیخته روبهرو ساخته.
نمایش تلویزیونی این فیلم در آن سالها، به دلیل این که مردم را با واقعیتهای جبهههای جنگ آشنا میکرد، نظر مثبت بینندگان را به خود جلب کرد؛ و چندین بار از تلویزیون پخش شد.
جوانی به نام بهزاد به عنوان مسئول بخشی از یک پروژۀ پاکسازی مین و تفحص پیکر شهدا در جنوب است و همسرش لعیا که خود اصلیتی جنوبی دارد همراه او است. لعیا نمایندۀ مردم روستاهای محروم منطقه است که عمدتاً نیازمند آبرسانی اند. از سوی دیگر مهندس رزمجو که خود از رزمندگان دوران جنگ بوده در حال انجام ساخت سدی بزرگ است تا عملیات آبرسانی به روستاها محقق شود. این دو پروژۀ همزمان مخاطراتی دارد؛ زیرا با رهاسازی آب و فشار حاصله، مین ها عمل کرده و باعث از میان رفتن باقیماندۀ پیکر شهدا از جمله خلیل صداقت پدر لعیا می شود که به عنوان فرمانده عملیاتی جنگی در این منطقه، مفاتیحی به همراه داشته و در حاشیه این مفاتیح نام افراد همراهش درج شده است. اکنون می توان با دستیابی به آن افراد شهید شده در این مکان را شناسایی کرد. در اثنای این وضعیت پیچیده، لعیا علی رغم میل باطنی، رضایت خود را از عملیات آبرسانی اعلام می کند. بعد از فراز و فرودی، آب سد رها می شود و با جریان یافتن آب، مفاتیحی که در زیر خاک مدفون مانده، پیدا شده و بدین ترتیب همگی شهدای عملیات مذکور و پیکرشان منتقل می شود.
خلاصه فیلم
فیلم گیلانه، نگاهی به اوایل جنگ و اعزام نیروهای جوان به جبهه دارد. ننه گیلانه به همراه پسر و دختر جوانش در کوران جنگ و در بمباران های تهران زندگی دشواری را می گذرانند و …
فیلم گیلانه فیلمی به کارگردانی رخشان بنی اعتماد محصول سال ۱۳۸۳ است.
ناصر پویان فر به همراه گروهی از دوستانش با موتور سیکلت به شمال کشور می روند، بر اثر سهل انگاری با پسر بچه ای برخورد می کند. درد و عذاب وجدان سبب می شود که او از جمع دوستانش جدا شود و به تهران باز گردد. در راه با یک تریلی تصادف می کند و به شدت آسیب می بیند. آمبولانسی که او را به بیمارستان منتقل می کند به دلیل نقص فنی در راه می ماند و ناصر با آمبولانس مجروحان جنگی به بیمارستان منتقل می شود. او که هویت خود را به خاطر نمی آورد عکس العمل های مختلفی از خود نشان می دهد. پرستاران، دکتر و بیماران با او رفتاری عادی دارند و به او کمک می کنند تا هویت خود را بازیابد.
خلاصه داستان : در پی شوق و اشتیاق نوجوانان بسیجی برای حضور در منطقه، «علی» و «حمید»، دو نوجوان، به هر دری می زنند تا خودشان را به منطقه برسانند و در این میان اتفاقی رخ می دهد و این امر ممکن می شود، اما آنها عملاً با مشکلات متعددی روبرو می شوند، اما مقاومت می کنند….
بازیگران : رئوف ناجیان ، مهدی فقیه ، جلال خباز ، مهناز فصاحتی ، محمود پاک نیت ، مهرداد یزدانی ، حسن خانی ، سیدحسن حسینیان ، سیدجلال طباطبایی ، حمید فرهانیان مقدم
کارگردان : قاسم جعفری
بازیگران: ابوالفضل پورعرب ، ماهایا پطروسیان ، نیکو خردمند ، مسعود ولدبیگی ، هما خاکپاش ، بهزاد خداویسی و…
خلاصه داستان : یزدان، رزمنده اسیری که ترکشی در مغز دارد، هنگام فرار تیر می خورد و پایش آسیب می بیند. پروانه که به یزدان علاقه مند بوده، به گمان مفقودالاثر بودن او و با اصرار والدینش، با جوان متمولی به نام فرهاد قرار ازدواج می گذارد. اصرار والدین پروانه به دلیل بیماری قلبی سخت و به ظاهر درمان نشدنی دخترشان است، که با کمک های مالی فرهاد احتمال بهبود بیشتری خواهد داشت. یزدان که پدر و مادرش را در جنگ از دست داده و زمان دانشجویی در دانشکده هنر در تهران نزد عمه اش ساکن بوده، بعد از بهبود حالش در بیمارستان با عمه اش تماس می گیرد و به خانه او می آید.
خلاصه داستان : «رضا» پزشک موفقی است که خارج از ایران زندگی می کند. او با شنیدن خبر شروع جنگ، بدون اطلاع خانواده به ایران می آید و می رود جبهه. از طرفی خانواده ی رضا که سه ماه است از پسرشان بی خبرند، با نگرانی، پیگیر سلامتی اش می شوند؛ بی خبر از اینکه او در دل خطر است.
بازیگران : جمشید مشایخی، حمیده خیرآبادی، حسن رجبیان، مرجانه گلچین
کارگردان : کریم آتشی
ابراهیم از مبارزین مسلمان است که همراه رضا عضو اطلاعات و عملیات سپاه و چند رزمنده دیگر بعد از شیمیایی شدن یک روستا درمنطقه مرزی کردستان، با نفوذ به مقر عراقی ها از هدف بعدی برای بمباران شیمیایی اطلاع پیدا می کنند. ابراهیم و رزمندگان دیگر یک شبانه روز فرصت دارند تا مردم روستا ی مورد نظر را در مقابل بمباران شیمیایی، تا رسیدن نیروهای کمکی سپاه آماده دفاع از خود کنند.
مینو که به تازگی با موسی ازدواج کرده در حال جابجا کردن جهیزیه خود در خانه جدید است. موسی طی نامه ای باخبر می شود که باید دکل ققنوس در جزیره ی مینو را جمع کنند، اما موسی حاضر نیست این کار را بکند و دوست دارد حالا که جنگ تمام شده او دیگر به خاطراتش برنگردد و برای ماه عسل به اصفهان برود. اما صبح زود حرکت علیرغم میل موسی و به اصرار مینو به جزیره ی مینو می روند و آنجا موسی در خیال به زمانی برمی گردد که با منصور، برادر مینو که شهید شده در حال ساختن دکلی برای شناسائی بهتر دشمن هستند. مینو هم همراه موسی منصور را می بیند و از موسی می خواهد که باز هم در دکل بمانند تا او بیشتر برادرش را ملاقات کند، و لحظه شهادت برادر را هم می بیند، اما تاب نمی آورد و در موقع پائین آمدن از دکل زخمی می شود. و وقتی کمی بهبود می یابد در بیمارستان به دنبال موسی می گردد اما او را در دکل می یابد. مینو و موسی با دیدن چند مأمور که برای باز کردن دکل آمده اند تصمیم می گیرند که طبق قول موسی خودشان دکل را باز کنند.
کارگردان : ناصر محمدی
بازیگران: حسین گیل ، جلال پیشوائیان ، شهرام پوراسد ، ناصر نجفی ، هادی فراهانی ، ایرج میرزایی ، حسین الهیاری ، داوود رجایی و …
خلاصه داستان : علی بعد از دور کردن خانواده اش از منطقه ی جنگی، در درگیری با عراقی ها اسیر می شود. در آسایشگاه، اسرای ایرانی در پی اجرای نقشه ی فرار هستند تا بتوانند اسامی خود را به نیروهای خودی برسانند چرا که عراقی ها وجود این اردوگاه را از نیروهای هلال احمر مخفی نگاه داشته اند. جنگ تمام می شود، همسر علی با امید بازگشت اسرا منتظر علی است اما هلال احمر و سایر مراکز مربوطه اطلاعی از او در دست ندارند. علی در اردوگاه، نفوذی عراقی ها را در بین اسرای ایرانی شناسایی می کند تا بدین ترتیب عراقی ها نتوانند از چگونگی عملیات آن ها مطلع شوند.
در پی یورش نیروهای متجاوز عراقی، ارتفاعات مهم و استراتژیک «حاج عمران» در شمال غرب کشور به اشغال عراق درمی آید و شهرهای این منطقه از جمله ارومیه دائماً زیر آتش توپخانه دشمن قرار می گیرد. ارتش تصمیم می گیرد به تنهایی ارتفاعات تصرف شده را آزاد کند. در ابتدا، فرماندهی نیروی زمینی با این کار مخالفت می کند و معتقد است که کار بسیار مشکل و خطرناکی است و اگر ارتش در این عملیات موفق نشود، به حیثیت ارتش لطمه وارد خواهد شد. فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه اعتقاد دارد که این کار عملی است. پس از مشورت های بسیار با فرماندهان، مجوز شروع این عملیات حاضر می شود و مدتی بعد ارتش با عنوان «کربلای ۷» وارد عملیات می شود. با وجود هوای بسیار سرد و برف و بهمن، عملیات شبانه آغاز می شود. ناگهان بهمن بسیار بزرگی شروع به حرکت می کند و به زودی همه ادوات و سلاح های ارتش به همراه تعدادی از سلحشوران زیر بهمن می روند. در حالی که نیروهای باقی مانده قصد عقب نشینی دارند متوجه می شوند که بهمن، پیکر تعدادی از رزمندگان سپاه را که پیش از آنها در ارتفاعات به جنگ با عراقی ها رفته و شهید شده بودند با خود به پایین آورده است. گرچه شکست خوردن نخستین عملیات باعث عصبانیت فرمانده شده، تصمیم گرفته می شود تا مجدداً عملیات بازپس گیری مناطق از سر گرفته شود. در شرایط بسیار دشوار برف و یخبندان، نیروهای ارتش کارشان را آغاز می کنند، به پیشروی ادامه می دهند و سنگرهای عراقی را یکی پس از دیگری تصرف می کنند و در نهایت ارتفاعات به تصرف نیروهای ارتش درمی آید و پرچم ایران توسط نیروهای ارتش در ارتفاعات به اهتزاز درمی آید.
جنگ ایران و عراق آغاز شده و جوانان زیادی عازم جبهه ها شده اند اما علی پسر آقا رحمت نه تنها حاضر به جنگیدن نیست بلکه از موقعیت خود هم اصلاً راضی نیست و با وجود مخالفت های پدر، تمام کوشش خود را بکار گرفته تا بتواند به آن سوی مرزها برود. او بالاخره بصورت غیرقانونی از مرز خارج شده به آلمان می رود، اما آن جا چون کار و کسبی پیدا نمی کند با شخصی به نام مصطفی به ایران باز می گردد و مطلع می شود که پدرش داوطلبانه به جبهه رفته است. علی نیز راهی جبهه می شود و پدر را مجروح می یابد و پدر از دیدن علی در لباس یک رزمنده بسیار خوشنود می گردد