دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>

آخرین نظرات

این کتاب گویا روایت‌گرِ سه داستان نمایشی کوتاه از تلخ و شیرین‌های زندگی جان‌‌بازانِ سرافراز دوران دفاع مقدّس است.

* دست‌های خالی: «مهری رحیمی» که در دانشگاه فلسفه خوانده است، باوجود وضع مالی و خانواده‌‌ی مناسب، اصرار دارد که با یک جان‌‌باز ازدواج کند. با هماهنگیِ پدرش، جان‌بازی به نام «عباس آقایی» را که شرایط دشواری دارد، به او معرفی می‌کنند تا از این کار منصرف شود. ولی مهری مصرّانه به خواستگاری عباس می‌رود و باوجودِ تمام تلاش‌های پدرش برای جداکردن آنها، کم‌‌‌کم عاشق او می‌شود.

* روزهای سوخته: پدر «زینب» در دوران جنگ موجی شده و حالا نگهداری از او بسیار دشوار است. خانواده باوجود مخالفت زینب تصمیم می‌گیرند با مشورت پزشک او را به آسایشگاه ببرند.

* شوق ندیدن: عموی «آیدا» در جبهه مجروح شده و بینایی خود را از دست داده است. آیدا که در کارهایش به او کمک می‌کند، متوجه می‌شود که عمویش عاشق پرستاری است که در دوران جنگ در بیمارستان اهواز از او مراقبت می‌‌کرد و برایش کتاب می‌خواند. آیدا از طریق اینترنت آن پرستار را می‌‌یابد و پس از برقراری ارتباط، وی برای دیدن عموی آیدا از آلمان به ایران می‌آید.

* عکس آخر: «اسماعیل» قصد دارد به خطّ مقدم جبهه برود و برای نمایشگاهی با عنوان «صلح» که در آلمان برگزار می‌شود، عکاسی کند. او در آستانه‌‌ی پدرشدن است و همسرش «گلی» مخالف رفتن اوست. اسماعیل به جبهه می‌رود و در حین عکاسی، شیمیایی می‌شود. سرانجام عکس او در آلمان به رتبه‌‌ی اول می‌رسد.

923 بازدید نظر: »

ارسال نظر

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت