دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>

آخرین نظرات

این کتاب گویا، روایت پنج داستان تأثیرگذار و شنیدنی از زندگی رزمندگان و ایثارگران دلیر دوران دفاع مقدس است.

* خاک سبز: «سعید»، بعد از جنگ، همراه با گروهی برای جست‌وجوی جنازه‌های هم‌رزمانش در بیابان‌های منطقه‌ی جنگی سرگردان است. او در رؤیا یکی از رزمنده‌ها را می‌بیند که جای بچه‌های دسته‌ی «قمر» را به او نشان می‌دهد و می‌گوید که دوستان رزمنده‌اش که برای آوردن آب به محل تانکی در نزدیکی دشمن رفته بودند، با لبان تشنه شهید شده‌اند.

* سپاس از حیات طیبه‌ی نوجوان نجیب و زیبا: «علیرضا» مجروح جنگی است و هر روز آدم‌ها و اتفاقاتی را به یاد می‌آورد. او می‌گوید تا شب همه‌ی آن‌ اتفاقات را فراموش می‌کند و دوباره روز بعد همین ماجرا تکرار می‌شود.
او عاشق دخترعموی زیبایش بوده، ولی از سر نجابت و خجالت، چیزی نگفته تا اینکه زیبا ازدواج کرده است و حالا او هر روز زیبا را در رؤیایش می‌بیند.

* تیر و ترکش: شخصی به نام «رحیم» که به عنوان دیده‌بان در هر عملیاتی شرکت می‌کند، هیچ اتفاقی برایش نمی‌افتد و خودش می‌گوید که نظرکرده است. تا اینکه در یک عملیات پایش مجروح می‌شود.

* در تنگنای خرابه: «منصور» نه سال بعد از جنگ، همراه همسرش «مینا»، برای دیدن خانه‌ی قدیمیشان به شهرش بازگشته است. اما با خرابه‌های خانه‌شان روبه‌رو می‌شود.
در همین حین زن و شوهر دیگری هم ادعا می‌کنند که آنجا خانه‌شان بوده است. پیرمردی از راه می‌رسد که ادعا می‌کند در تمام دوران جنگ به درختی که در این خرابه بوده، آب می‌داده و آنجا خانه‌ی اوست.

* دلی از جنس آفتاب: «سید صالح» که جان‌باز شیمیایی است؛ شوهر «راضیه خانم» (مادر مهتاب) است. بعد از مرگ راضیه خانم، باوجود علاقه‌ی بسیا

1552 بازدید نظر: »

ارسال نظر

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت