دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>

آخرین نظرات

«تورج خان» در شبی از شب‌های محرم خوابی می‌بیند و خاطره‌‌ی تعزیه‌های قدیم برایش زنده می‌شود. روز بعد «کربلایی غلام» نزد تورج می‌‌آید تا حلالیت بطلبد و راهی کربلا شود. سپس تورج به تکیه می‌‌رود تا جریان خوابش را تعریف کند که می‌فهمد ….

«تورج خان» بعد از سال‌ها عذاب وجدان، در شبی از شب‌های محرّم، «سید مرتضی» را در خواب می‌بیند و خاطره‌‌ی تعزیه ۲۰ سال پیش برایش زنده می‌شود. او با حالتی منقلب به مزار سید می‌رود و آنجا خاطره‌‌ی آشنایی‌اش با سید مرتضی و دختر بیوه‌اش «طیبه» برایش زنده می‌شود. این خاطرات حال تورج خان را دگرگون می‌‌کند و به خانه بازمی‌گردد.

از طرف دیگر «ملا احمد» که از بیماری تورج خان آگاه شده بود، به عیادتش می‌رود. تورج خان هنگامِ صحبت با ملا احمد، شب تولد دخترش «سودابه» را به‌‌‌یاد می‌آورد که هم‌‌زمان با این تولد، همسرش «ماه‌‌‌جان» از دنیا می‌رود.

فردای آن روز، تورج خان در تکیه متوجه می‌شود که کربلایی غلام ناخوش‌‌‌احوال شده و از سفر کربلا بازمانده است. بنابراین تورج تصمیم می‌گیرد به عیادت او برود. هنگام عیادت، کربلایی غلام به تورج خان و ملا احمد می‌‌‌گوید که در خواب به او گفته‌اند که دینی به گردن دارد و لایق زیارت کربلا نیست. کربلایی غلام قصد داشت از دینِ خود با تورج خان صحبت کند که ناگهان ….

139 بازدید نظر: »

ارسال نظر

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت