امام جعفر صادق(ع)، با دسیسههای منصور دوانیقی، خلیفهی عباسی، از راه مسمومشدن با زهری که در غذایشان ریختند، به شهادت رسیدند.
منصور برای اینکه پس از شهادت امام هر نوع آشوب را بخواباند، به محمّد بن سلیمان، فرماندار مدینه، دستور میدهد جانشینان او را در دم گردن بزند. اما خبر ندارد که امام شهید، پنج نفر را وصیّ خود کرده است که نام منصور نیز بین آنهاست.
«حارث»، تاجری که از منطقهی ری به بغداد پارچه آورده است، قصد خرید «حسنیه» را دارد. ازسویی متوجه میشود که این کنیز نزد صاحبش بسیار ارزشمند است.
محدثه، خواهر هارونالرشید، در جلسهی درس مخفیانهای که در منزل ابوالحسن تاجر و با تدریسِ حسنیه تشکیل شده است، شرکت میکند. محدثه برای ازدواج از حسنیه کمک میخواهد.
شیعیان بغداد مطلع شدند که «یحیای برمکی» گروهی را برای جعل احادیث استخدام کرده است. روز موعود که احادیث در برابر هارون خوانده میشود، احمد با نقل درست احادیث، نقشهی او را خنثی میکند. احمد با ترفندِ هارونالرشید از زندان آزاد میشود تا به شیعیان دیگر دسترسی پیدا کند.
-
۱:۱۱
-
۱۸:۳۵
-
۲۱:۴۵
-
۲۰:۵۳
-
۲۲:۰۷
-
۲۱:۰۱
-
۱۷:۴۷
-
۲۰:۴۰
-
۱۴۲:۲۸