این داستان، ماجرای خانوادهای است که با اولین هجوم دشمن، از اهواز به شوشتر نقل مکان میکنند و در آنجا ساکن میشوند، اما فرزندشان اسماعیل، با این هجرت مخالف است و سعی میکند حداقل پدرش را برای دفاع از شهرشان به اهواز برگرداند.
یک خانوادهی اهوازی با اولین حملههای هوایی رژیم بعث، اهواز را ترک کردند و هر کدام به جایی رفتند. خانوادهی «مشهدی ابراهیم کفاش» به شوشتر رفتند و آنجا زندگی سختی را آغاز کردند. در این بین فرزند خانواده که اسماعیل نام دارد، با خانوادهاش درگیر این بحث است که چرا شهر را ترک کردهاند. پدر خانواده راضی است که همراه پسر به اهواز برگردد و دکان کفاشیاش را باز کند، اما مادر سعی میکند آنها را از این تصمیم منصرف کند. اسماعیل از اینکه شهرشان را ترک کردهاند شرمگین است؛ بنابراین همراه پدرش به اهواز برمیگردد و به جمع کسانی که در شهر ماندهاند، میپیوندد.
اسماعیل در اولین مرحلهی ورودشان به اهواز، پدرش را به بازار میبرد تا مغازهی کفاشیاش را باز کند. با باز شدن دکان کفاشی مشهدی ابراهیم، کاسبهای دیگر بازار هم یکییکی شروع به بازکردن مغازههایشان میکنند. نانوایی که باز میشود، مردم صف میکشند برای خرید نان. در این حال خمپارهی دشمن همچنان بر سر اهالی شهر میبارد.
مردی به نام «آقا جبار» به هرکجا سرک میکشد و مراقب کارهای مردم است. اسماعیل که چیزهایی دربارهی آقا جبار شنیده، نمیتواند پدرش را به قبول آن شنیدهها وادار کند… .
***
* دربارهی نویسنده:
«سید محمود قادری گلابدرهای» متولد ۱۳۱۸ در گلابدرهی شمیران است. او از شاگردان «جلال آلاحمد» و بعدها از دوستان وی بود. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، برای تحصیل در رشتهی ادبیات به دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران وارد شد، اما تحصیلش را نیمهکاره رها کرد. سپس در دانشگاه بینالمللی لندن در رشتهی ادبیات انگلیسی درس خواند و در همان دوران با زنی سوئدی ازدواج کرد. گلابدرهای در سالهای حضور در ایران کارهای متنوعی را تجربه کرده است. از شبانی در کوههای شمیران، گردو و بلالفروشی سرِ پل تجریش، تا مترجمی زبان سوئدی، مسئولیت انتخاب کتابهای ایرانی برای مهاجران ایرانی در سوئد، کارشناسی مرکز پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اپراتوری و فوتره گرامتری سازمان نقشهبرداری و….
سید محمود گلابدرهای در ۱۵ مرداد سال ۱۳۹۱ در سن ۷۳سالگی و پس از گذراندن یک دورهی بیماری در بیمارستان الغدیر تهران از دنیا رفت.
از محمود گلابدرهای تاکنون ۳۳ کتاب منتشر شده که نخستین آن «سگ کورهپز» در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. وی در سال ۱۳۵۰ رمان «پر کاه» را نوشت و «بادیه» را در سال ۱۳۵۶ به چاپ رساند؛ رمانی که «عباس کیارستمی» فیلمنامهای اقتباسی بر اساس آن نوشت. رمانهای پرستوها، دال، حکومت نظامی، سنگ به مثقال، آقا جلال، سفر به حجلهگاه عشق، ده سال هوملسی در آمریکا و … از دیگر آثار وی هستند.
«داریوش مهرجویی» از رمان «دال» فیلمنامهای با نام «صحرای سرد» نوشته که موضوع آن در سوئد میگذرد و به زبانهای دیگر نیز برگردانده شده است.
داستان «اسماعیل، اسماعیل» یکی از اولین آثار داستانی دفاع مقدس است که در سال ۱۳۶۰ منتشر شده و چندین بار در شمارگان بالا چاپ شده است.
-
۲:۵۰
-
۱۸:۲۸
-
۱۷:۰۲
-
۱۶:۰۰
-
۱۷:۰۵
-
۱۵:۵۱
-
۱۴:۴۴
-
۹۹:۱۴