فیلم مستند جهانشهری ها / قسمت سوم / علی / لینک مستقیم دانلود
مستند جهانشهری ها پیرامون انسان های حقیقت طلب و حق جویی که در اقصی نقاط عالم به حقیقت اسلام پی بردند و در جهت اشاعه آن تلاش می کنند. ” سید علی رِضوی ” اصالت اجدادش به اردبیل برمیگردد که در دوره صفویه زندگی میکردند و پس از سقوط سلسله صفوی به هند مهاجرت نمودهاند. پدر و مادر سید علی، در هند به دنیا آمدهاند. خانواده مادریاش ۴۰ سال پیش در دهه ۱۹۶۰ به انگلیس مهاجرت میکنند و پدر او، در دههی ۱۹۷۰ برای تحصیل به انگلیس میآید و در همانجا با یکدیگر آشنا شده و ازدواج میکنند. سیدعلی حاصل این ازدواج و متولد انگلیس است. او بعد از تحصیلات دانشگاهی به قم رفته و در مدت ۴ سال عربی و فارسی را میآموزد.
مدت زمان : ۲۸ دقیقه
کیفیت : TVRip (خیلی خوب)
کارگردان : شهاب اسفندیاری
کاری از : شبکه سوم سیما
پیشنهاد مبین مدیا : این مستند را از دست ندهید!
سید علی رِضوی در توصیف بزرگترین مدرسه اسلامی لندن چنین میگوید: جنوب لندن، سابقهای بسیار طولانی در زمینهی مدارس اسلامی در روزهای شنبه برای بچهها دارد. این مدرسهای که متعلق به شیعیان است، زمانی بزرگترین نمونه، در کل اروپای غربی بود. خروجیهای این مدرسه هم معمولاً افرادی مذهبی شدهاند. مدرسه انگلیسی ما پسرانه بود یعنی ارتباطی با دختران نداشتیم به همین دلیل واقعاً توجه ما بیشتر به درس و بحث بود. همیشه به ما میگفتند که در این کشور برای اینکه به جایی برسید؛ باید خیلی سخت کار و تلاش کنید.
او با تأکید بر تبعیضی که با آن مواجه است، ادامه میدهد: صادقانه بگویم ما الان در این کشور با تبعیض مواجه هستیم. مخصوصاً برای آنهایی که اسم اسلامی دارند. بنابراین وقتی که ما در مدرسه بودیم مجبور میشدیم که خیلی درس بخوانیم. خانوادههای سطح بالای انگلیسی معمولاً ترجیح میدهند بچههایشان در مدارسی درس بخوانند که دختر و پسر از هم جدا هستند، به عنوان مثال “ایتون” پسرانه است و شاهزادههای ملکه به آنجا میروند. مدرسهی هرو و ایتون که از بهترین مدارس هستند هر دو تفکیک جنسیتی کردهاند. در مدرسه سن پل و کالج دالویچ هم دختر و پسر جدا هستند. میبینید که تمام مدارس درجه اول انگلیس که قدمتی در حدود ۴۰۰ یا ۵۰۰ و بعضاً ۹۰۰ سال دارند، هنوز دختر و پسر از هم جدا هستند.
سید علی با رجوع به گذشته از آموزشهای پدرش میگوید: پدرم(شنبهها) ما را به مدرسه اسلامی میبرد و بعد از مدرسه خودش برای ما در مورد تاریخ زندگی پیامبر توضیح میداد، طی ۱۰ ماه تمام تاریخ زندگانی پیامبر(صلوات الله علیه)، جنگها و به طور کلی نحوه گسترش اسلام را برای ما شرح داد. از همان زمان من علاقهمند شدم که در رشته تاریخ ادامه تحصیل بدهم. در امتحانات دیپلم و در دوره پیش دانشگاهی، در رشته تاریخ نمرات خوبی گرفتم. روزی سه ساعت تاریخ میخواندم و نمره ممتاز از آن من بود. به خودم گفتم که این همان چیزی است که من باید دنبال کنم بعد در دانشگاه قبول شدم، دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن، که یکی از مراکز تخصصی در مورد تاریخ اسلام است، تمام دروسی را که مربوط به اسلام بود، انتخاب کردم. همچنین دروسی که به گسترش اسلام در شرق دور میپرداخت. خیلی جالب بود.
وی با اشاره به اینکه در دانشکدهاش، ترکیب متنوعی از دانشجویان مسلمان وجود داشته، اضافه میکند: این ترکیب متنوع شامل وهابیها، برلویها و یکی دو نفر هم از شیعیان بود. وهابیها به ما شیعیان میگفتند: شما کافر هستید ولی میتوانیم با شما حرف بزنیم. برلویها قبول داشتند که ما مسلمان هستیم با آنها ارتباط بهتری داشتیم. آنها هم به توسل و اهل بیت اعتقاد داشتند. ما اغلب به صورت افراطی برخورد میکنیم. یک چیزی یا خوب است یا بد؛ در حالی که دنیا اینگونه نیست. نمیتوان همه چیز را به دو دسته خوب و بد تقسیم کرد.
سید علی که تا اینجای گفتوگو را انگلیسی صحبت کرده، صحبت از تحصیلات دانشگاهیاش را به زبان فارسی میگوید: لیسانس و بعد فوق لیسانسام را در دانشگاه لندن گرفتم. آن موقع تصمیمام برای رفتن به قم، جدی شد. در حالیکه دوربین فضای معنوی جمعی را نشان میدهد؛ سید علی با لباس روحانیت در میان جمع سخنرانی میکند: معنویت چیست؟ معنویت آن چیزی است که سیدالشهدا به ما آموخت عرفان واقعی چیست؟ آن است که انسان، نفس خود را به خاطر قربانی کند. حتی فراتر از اینها؛ قربانی کردن نفس و با خدا یکی شدن. پذیرفتن ِ هرچه که او میخواهد یعنی گفتن ِ”رضاً بقضائک، تسلیماً لامرک”. یعنی سر خود را پایین بیندازیم و هر چه او امر میکند بپذیریم.
او مجدداً با لهجه خوبی فارسی صحبت کرده و اینگونه توضیح میدهد: چهارده پانزده ساله بودم که ما به قم رفتیم. من به مجلس فاطمیهای که در آنجا بود رفتم و آیتالله بهجت و آیتالله حسن زاده آملی را زیارت کردم. من از اول بیشتر فلسفه را دوست داشتم. آن را خواندم و فهمیدم حقایق دیگری هم است، من به دنبال حقایق شیعه بودم. وقتی در قم آقای بهجت را زیارت کردم آن موقع حس کردم که خداوند وجود دارد، وقتی چنین بندهای وجود دارد یعنی حتماً خدا هم وجود دارد. هرچیزی دلیل فلسفی و منطقی و کلامی ندارد. گاه انسان از محضر وجود کسی میتواند به نتیجهای برسد که خداوند وجود دارد. همان نگاه از دور کافی بود.
پدرم گفت اول دیپلمت را بگیر و سپس دانشگاهت را ادامه بده. من نیز بعد از اخذ دیپلم؛ لیسانس و فوق لیسانسام را گرفتم و دیدم که آمادهام، آن وقت به قم رفتم. ما از لندن آمده بودیم و چند ماه اول، واقعاً سخت بود. بعد از ۶ ماه من احساس کردم که اهل قم هستم و علاقه عجیبی به قم و مخصوصاً به حضرت معصومه پیدا کردم و قمی شدم.
وی با اشاره به بحث ملبس شدن ادامه داد: آن موقع من به دنبال طلبگی و لباس روحانیت نبودم چون فردی سنتی نبودم و فقط برای معرفت به قم آمده بودم و دوست داشتم عرفان و فلسفه را بیشتر بخوانم. اما وقتی به انگلستان برگشتم احساس کردم که مردم نیاز دارند. یک بار من به یک حسینیه یا مسجدی رفته بودم که کسی از من سوالی پرسید و من جوابش را دادم. کم کم این یک نفر به چند نفر و بعدتر به ۲۵ نفر افزایش پیدا کرد. آن وقت بود که فهمیدم روحانیت بر من واجب است. از آنجا بود که من ملبس شدم.
او در یکی از سخنرانیهایش اسلام را چنین توصیف میکند: اسلام مذهبی است که به سراسر جهان رفته است، به خاطر اینکه به ملل و فرهنگ دیگر احترام میگذارد، به سپاه سیدالشهدا سری بزنید و ببینید چه کسانی در اردوگاه او هستند، خواهید دید آنجا مرزبندی نژادی و قومی و قبیلهای ندارد. در این اردوگاه افرادی را پیدا میکنید که قبلاً مسیحی، یهودی و یا از طوایف و اقوام مختلف بودهاند. از ایران، عراق، حجاز، آفریقا و حتی از شرق اروپا.
سید علی در ماشینش نشسته و با تأکید بر اینکه ساعت، آن موقع حدود دوازده شب است، میگوید: من به همراه تعدادی از جوانان اینجا هستیم آمدهایم آب میوه و بستنی بخریم و ضمناً یک بحث جدی هم راجع به مسائل مهم روز داریم و درباره مشکلات جوانان صحبت میکنیم خصوصاً بحث روابط دختران و پسران و مشکلاتی که دارند. مباحثی که در سنین ۱۸-۱۹ سالگی به اقتضای طبیعت انسانها پیش میآید. از آنجا که این محله یک محله خاصی است که بین سنی و شیعهها بعضاً تنشهایی به وجود آمده است برای من سخت بود که خودم به مغازه بروم برای همین ما به داخل نرفته و بیرون منتظر ماندیم تا آنها آب میوه را بخرند چون نمیخواستم یک وقت مشکلی پیش بیاید.
در ادامه این مجموعه سید علی در حال نوشیدن آب میوه میگوید: چطور میتوانم مزه این آب میوه را شرح بدهم، هرچقدر هم که بگویم تا زمانی که خودتان نچشید نمیفهمید و این دقیقاً مثل معرفت است.
او در بخش دیگری از فیلم، با بیان اینکه در شهر بیرمنگام، در منزل یکی از دوستان به سر میبرد؛ گفت: علتی که دیشب را اینجا ماندهایم این بود که یک سخنرانی داشتم و خیلی طول کشید از ساعت ۱۲:۳۰ شب تا ساعات اولیه صبح بیدار بودیم به همین دلیل است که میبینید قیافه من شبیه کسی که تازه از رختخواب بیرون آمده، است.
به داخل اتاق رفته و با اشاره به افراد میگوید: اینها از اعضای خیلی فعال جامعه شیعیان هستند و با فارسی تأکید میکند که «افتخار ما هستند» و همانطور با زبان انگلیسی صحبتش را ادامه میدهد، میگوید: به خاطر چنین برادرانی است که در بیرمنگام جامعه شیعیان خوبی داریم.
سید علی تصریح کرد: وقتی شما به نقاط مختلف جهان سفر میکنید و در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرید، آن وقت بهتر میتوانید خودتان را بشناسید هرجا که رفتهام آدمهای مختلفی را دیدهام و از طریق آنها خیلی چیزها یاد گرفتهام. یک فعالیت روشنگرانه است هرچقدر هم که درس خوانده باشید، حتی اگر مجتهد باشید تا زمانی که بین مردم حضور نداشته باشید خیلی از چیزها را نخواهید فهمید، در موضوعات دیگر مثل سیاست هم داستان همین است تا زمانی که بیرون نروید و با مردم نباشید؛ درد مردم را نخواهید فهمید و به جایی نخواهید رسید.
او در راستای خلأ روحانیت اینطور میگوید: در غرب دیدهام که چطور بچهها تشنهاند. ما اینجا همه چیز داریم بغیر از روحانیت! یعنی همان معرفت و نود درصد از ما دنبال چنین چیزهایی هستیم ولی متأسفانه ما مبلغ زیادی نداریم و این هم یک مسأله است. فکر نمیکنم الان بیشتر از ۱۰، پانزده مبلغ داشته باشیم؛ مبلغی که به اصالتاً انگلیسی بوده و به این زبان تسلط داشته باشند. مبلغین پاکستانی، هندی، ایرانی و عراقی هستند که انگلیسی هم صحبت کنند اما چون زبان مادریشان نیست، مانع ایجاد میکند چون لهجهها و فرهنگها فرق میکند.
سید علی با مرور یکی از سخنرانیهایش مواردی را متذکر میشود: هفته پیش در دانمارک، ، یک منبر ۴۵ دقیقهای داشتم یک دختر دانمارکی ِ سفید پوستی آنجا بود. بعد از ۴۵ دقیقه پیغام فرستاد که من از همین لحظه مسلمان شدم. علتش زبان است. چیزهایی که من گفتم چیز جدیدی نبود اما پیغامی بود که او دریافته بود. من زبان و فرهنگ تسلط دارم و پیام امام حسین (ع) نعمت بزرگی است که قدرش را نمیشناسیم. سیدالشهدا برای ما حقیقت است فقط سینه زنی نیست. امام حسین کل اسلام و انسانیت است و ما این پیغام را فراموش کردهایم. این فرهنگ حسینی فقط برای ایرانی و هندی و لبنانی و پاکستانی نیست. وقتی پیغام امام حسین به فرهنگ دیگر، تغییر میکند من دیدهام که چطور اثر میگذارد. این از تجارب خودم است در آن فرهنگ، برای ما انقلاب قلبی به وجود میآید.
او با اشاره به آمار مسلمانان در لندن میگوید: در لندن مسلمانان زیادی هستند، خیلی بیشتر از آن چیزی که میگویند، آمار ملی میگوید در حدود یکونیم میلیون مسلمان در این کشور داریم. اما امروز به سفارت عراق بروید خواهید دید که فقط حدود ۹۰۰ هزار عراقی در این کشور هستند. اینها آمار غیررسمی است افغانیهای زیادی اینجا هستند بیشتر از یک میلیون پاکستانی در استان میدلند هستند. بعد از یک پژوهش مستقل در نقاط مختلف کشور از شمال تا جنوب به این نتیجه رسیدم که در حدود ۵ میلیون مسلمان در این کشور داریم. به دلایلی این رقم در آمارهای رسمی اعلام نمیشود و من فکر میکنم حدود ۲۰ درصد از آنها شیعه باشند.
با لحنی دلگیر به سفر تهرانش اشاره کرده و گفتوگو را اینطور پایان میدهد: من به تهران و شهرهای دیگری از ایران رفتم، نصیحت من این است که مردم، فرهنگ خودشان را داشته باشند، به دنبال فرهنگ غرب نروند. من در انگلیس متولد شده و زندگی کردهام به فرهنگ انگلیسی، آگاهی دارم. وقتی به تهران آمده بودم؛ فرهنگ غربی را در لباس و دیگر موارد شهری دیدم؛ مشاهده کردم که برخی افراد از ما غربیتر شدهاند و من فرهنگ این چنینی را دوست ندارم. ایران فرهنگش قدیمی است و نزدیک به چند هزار سال، ملت ایران این فرهنگ را حفظ کردهاند، باید آن فرهنگ را ادامه داد. ما مهاجرین، اسلاممان را حفظ کردهایم. ما توانستهایم فرهنگ اسلامی را ایجاد کرده و آن را حفظ کنیم. ما کم کم به سوی اسلام میرویم اما در شهر مردم؛ دوری از اسلام را در پیش گرفته اند. مثل همان حدیثی که میگوید: “در آخرالزمان خورشید از غرب طلوع میکند”.