“گره یک برنامه تلویزیونی نیست، گره یک دغدغه است، گره یک آرمانه، گره یک مواجهه انتقادی با وضع موجوده، گره سؤالهای سخت نسل جدید از نسل قدیمه، گره اصل از خود شروع کردن و از خودمون تغییر رو آغاز کردنه. گره یک مواجهه انتقادی با مبانی تمدن غربه، گره یک مرگ بر آمریکای عملیه. گره یک سؤال جدی بیتعارفه: انقلاب من کو؟ سه مفهوم در سبک زندگی ما به هم گره خوردهاند: ایرانی بودن، مدرنیته و غرب، اسلام، و حاصل این شده است که ما نه این هستیم نه آن! و دنبال این هستیم که بفهمیم بالاخره کدام هستیم؟! پس برای باز کردن این گره در وهله اول باید نسبت خودمون رو با این مفاهیم مشخص کنیم.”
حجت الاسلام پناهیان، در آخرین قسمت از برنامه گره، درباره انقلابی بودن و سبک زندگی به بحث و گفتگو پرداخت، و گفت: سیاستمداران باید به نخبگانی که ویژگیهای لازم را دارند بها دهند و پای سخنان آنها، از قانونی کردن تا اجرای آن، فداکارانه بایستند. جامعه باید چراغ به دست، به دنبال نخبگانی باشد که بتوانند تحول ایجاد کنند. اینطور نیست که هرکسی مشهور شد، یا هر کسی که تجربۀ مدیریت داشت، یا هر کسی که علم داشت بتواند تحول ایجاد کند. در ادامه متن کامل سخنان و فیلم این برنامه با کیفیت بالا و حجم مناسب قابل دریافت است.
فیلم برنامه گره / استاد حجت الاسلام پناهیان / مفهوم انقلابی بودن و سبک زندگی
“با تشکر از حسین عزیز، از مخاطبین محترم مبین مدیا، برای ارسال این برنامه با کیفیت بالا و حجم مناسب.”
مدت زمان: ۴۸ دقیقه
کیفیت: TVRip (عالی)
مجری-کارشناس: میلاد دخانچی
کاری از: شبکه سه سیما / برنامه گره
منبع فایل: خط سوم
مجری: اگر ما بخواهیم شاهد تغییر و تحولی در جامعه باشیم به چه نوع آدمهایی نیاز داریم؟
• طبیعتاً برای ایجاد تحول به افرادی نیاز داریم که تسلیم وضع موجود نباشند و البته اعتراضشان به وضع موجود یک اعتراض سطحی هم نباشد، بلکه نگاه عمیقی داشته باشند و بتوانند با روحیهی انقلابی و با شجاعت بالا، آن نگاه عمیقی را که پیدا میکنند به جامعه منتقل کنند.
• اگر کسی بخواهد اوضاع موجود را توجیه کند و از آن دفاع کند و به نوعی مقهور وضع موجود باشد او نمیتواند تحول ایجاد کند. انسان تحولخواه یا به تعبیری انسان انقلابی، انسانی است که متفاوت بودن را عمیقاً دنبال کند و دوست نداشته باشد فقط یک تغییر اندک ایجاد کند. و البته این همّت در هر کسی نیست.
• بسیاری از آدمها مصلحت اندیش هستند و بیشتر منافع خودشان را میبینند و لذا فقط به دنبال تغییرات اندک هستند. بسیاری از آدمها اصلاً عمیق نگاه نمیکنند و بسیاری جرأت اظهار نظر ندارند. به عنوان مثالی از جرأت نداشتن میتوان به داستان پادشاهی اشاره کرد که لباسی بر تن نداشت اما همه از ترس اینکه متهم نشوند، چیزی نمیگفتند ولی ناگهان کودکی از روی اخلاص گفت: «پادشاه که اصلاً لباس ندارد» و گویا حرف دل همه را زد و همین حرف همه را به هم ریخت. انسان تحول خواه، صفا و صداقت و صراحت آن کودک را دارد. یک دفعهای تلنگری میزند که باعث میشود همه، آن چیزی که پشت پوسته ظاهریشان پنهان کرده بودند، بیرون بریزند و البته در این راه باید مشقتهای فراوانی هم کشید چون همیشه جامعه این قدر آمادهی پذیرش نیست.
افرادی که این تحول را ایجاد میکنند چه خصوصیاتی باید داشته باشند؟
• اولین ویژگی این افراد این است که به درک عمیق نائل شدهاند و درک عمیق هم لاجرم درک دینی عمیق است. چون دین عمیقترین معارف را به انسان میدهد. از طرفی، خیلیها ممکن است به درک سطحی دینی نائل شده باشند و از احکام و معارف دینی هم خبر داشته باشند، اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق نداشته باشند. کسی که ژرفنگر است و اطلاعات دینی خوبی هم دارد، به درد این کار میخورد. چون دین یک راهنما و بروشور برای استفادهی صحیح از هستی است.
• انسان تحولخواه باید درک دینی عمیق داشته باشد و ژرفنگر باشد. خیلی افراد دیندار هستند اما چون درک عمیقی از دین ندارند، و از دین استفادهی حداقلی میکنند، به درد ایجاد تحول نمیخورند.
• ائمهی هدی(ع) میفرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَات»(کنزالفوائد/۲/۳۱ و معانیالاخبار صدوق/۱) سخنان ما را فقط روایت نکنید، بلکه عمیقاً درک کنید. همچنین میفرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیع» (وسائلالشیعه/۲۷/۶۲) ما اصول را به شما میگوییم و شما بر آنها فرع بزنید.
• دومین ویژگی کسانی که قدرت ایجاد تحول را دارند این است که «پدیدههای اجتماعی را عمیق نگاه میکنند.» خیلیها ممکن است پدیدههای اجتماعی را بشناسند و آمارهای زیادی هم در اختیار داشته باشند، اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق این پدیدههای اجتماعی را نداشته باشند. به عنوان مثال اگر با پدیدهی بیحجابی دختران جوان در جامعه مواجه هستیم، باید تحلیل عمیقی از آن داشته باشیم و ریشههای آن را شناسایی و بررسی کنیم. اینکه بیحجابی بد است را همه میدانند.
اما اینکه ریشهی بدحجابی در جامعهی ما چیست را فقط انسان ژرفنگر درک میکند. معمولاً خانمها از آقایان بیشتر به معنویت گرایش دارند، و جوانها بیشتر از مسنترها. پس دختران جوان در هر جامعهای متدینترین قشر میشوند. پس اگر گاهی دیده میشود دختران جوان دینگریزی میکنند، این اتفاقات ساده نیست. مثل یک گناه کردن آقا پسر و چشمچرانیِ او نیست. بدون یک نگاه عمیق نمیتوان این پدیده را تحلیل کرد.
• یا مثلاً همه میدانند که بیحجابی بنیاد خانواده را از بین میبرد، اما اینکه مساوی قرار دادن حقوق زن و مرد میتواند ریشهی بیحجابی باشد را توجه نمیکنند. البته تساوی حقوق زن و مرد با عادلانه بودن حقوق فرق میکند. نمونهی برقراری تساوی غلط، این است که به بچهی یک ماهه قرمهسبزی بدهیم چون میخواهیم بین او و دیگر اعضای خانواده تبعیض قائل نشویم! اما عدالت این است که هر چیزی را در جای خودش قرار دهیم.
• امام خمینی(ره) واقعاً ژرفنگر بود و لذا توانست در زمان طاغوت ایمان پنهان در درون مردم جامعه را ببیند. برخی از علما به امام میگفتند این انقلاب به ثمر نخواهد رسید ولی امام به زندگی مردم جامعه عمیق نگاه میکرد. بعضیها چون افراد سطحیای هستند، همین الان هم که وضع ظاهری جامعه را میبینند، میگویند وضع ایمان و دینداری مردم نسبت به گذشته بدتر شده است!
• افرادی که سطحی هستند و ژرفنگر نیستند نه تنها به درد ایجاد تحول در جامعه نمیخورند بلکه گاهی مضر هم هستند.
کسی که نگاه عمیق ندارد، فقط فساد غرب را میبیند و اشکال فرهنگ کارت ساعتزنی در غرب را نمیبیند
• آنهایی که نمیتوانند اشکالات جهان غرب را عمیق ببینند، به درد تحول نمیخورند. انسان ژرفنگر است که میتواند آن زشتیهای فرهنگ غرب را که در نظر غالب افراد زیبا جلوه کرده است، نشان دهد. و اِلا اینکه عرقخوری و بیبند و باری زشت و ناپسند است را که همه میدانند.
• به عنوان مثال بعضیها فقط فرهنگ برهنگی و بیبند و باری غرب را بد میدانند اما مسائل دیگری مانند فرهنگ «کارت ساعت زنی» را بد نمیدانند. فرهنگ کارت ساعت زنی به ما میگوید «بنا بر این است که انسانها راست نمیگویند و ما نمیتوانیم به آنها اعتماد داشته باشیم. ما انسانها را برخوردار از نظم و فضائل اخلاقی نمیدانیم و با همهی آنها برخورد حداقلی میکنیم.»
سید جمالالدین اسدآبادی غرب را عمیق ندید/ اسلام نظم بر اساس تقوا را میخواهد، نه نظمی که صرفا تحت فشار قوانین سختگیرانه باشد
• ما باید بتوانیم پدیدههای اجتماعی را عمیق نگاه کنیم و جهان غرب را هم عمیق تحلیل کنیم. آقای سید جمال الدین اسد آبادی غرب را عمیق ندید که گفت: «من اسلام را در غرب دیدم و مسلمانان را در شرق» این یک نگاه سطحی است. نظم حاکم بر جوامع غربی، نظم مطلوب و مد نظر اسلام نیست. اسلام نظمی را میخواهد که بر اساس تقوا باشد نه نظمی که صرفا تحت فشار قوانین و مقررات سختگیرانه و مجبور کننده، برقرار شود. ما نباید قانون را به جای شخصیت اخلاقی قرار دهیم و بخواهیم همه چیز را صرفاً با زور قانون منظم کنیم و سر جای خود قرار دهیم. البته قانون محدودهی خاص خودش را دارد و لازم هم هست، اما قانون همهی زندگی ما را نمیتواند فرا بگیرد.
• اگر غرب را دقیق و عمیق نگاه کنیم در آن زشتیهایی میبینیم که در جامعهی ما الان به عنوان امور خوبی که باید از غرب یاد گرفت، تلقی میکنیم. مانند بحثهایی که در مورد تساوی حقوق زن و مرد وجود دارد، که میبینیم تحت تأثیر قوانین غرب، گاهی احکام اسلامی تحمل نمیشود، چون عمیقاً درک نمیشوند. مگر غربیهایی که حقوق زن و مرد را مساوی کردهاند به چه فایدهای رسیدهاند که ما بخواهیم قوانین حقوقی خودمان را به آن سمت ببریم؟
باید به دنبال نخبگانی باشیم که میتوانند تحول ایجاد کنند
• جامعه باید چراغ به دست، به دنبال نخبگانی باشد که بتوانند تحول ایجاد کنند. اینطور نیست که هرکسی مشهور شد، یا هر کسی که تجربهی مدیریت داشت، یا هر کسی که علم داشت بتواند تحول ایجاد کند. برخی افراد هستند که سی سال سابقهی مدیرت دارند اما اصلاً قدرت تحلیل ندارند و نمیتوانند مسائل را درست تشخیص دهند. ممکن است کسی علم داشته باشد اما قدرت تحلیل نداشته باشد و ژرفنگر نباشد.
• الان هم اگر کسی پیدا شود که قدرت تحلیل عمیق داشته باشد معمولا داوری صحت و سقم کلام او را به عدهای واگذار میکنند که سطحینگر هستند و آنها هم معمولاً چون حرفهای او را درک نمیکنند، انکارش میکنند.
تا وقتی جرأت ورود به برخی از حوزهها وجود ندارد چگونه ممکن است تحول صورت گیرد؟
• باید سیاستمداران و مسئولین آزادمنشانه به کارشناسان و نخبگانی که ویژگیهای فوق را دارا هستند رو کنند و به آنها تعلق خاطر نشان دهند. اگر یک سیاستمدار یا مسئول در هر یک از قوای سهگانه برای حرف کارشناسان ژرفنگر ارزش قائل باشد و به خاطر سخن خردمندانهی کارشناسان و نخبگان از آبرو و رأی خودش بگذرد، مملکت ما با سرعت بیشتری به پیش خواهد رفت و الگوی جهان خواهد شد.
• سیاستمداری که مسئولیتی دارد، دیگر نباید در پذیرش یک سخن خردمندانه مصلحت اندیشی کند و علاوه بر آن باید برای تولید سخنان خردمندانه نیز سرمایهگذاری کند. اگر به دنبال تحول هستیم، سیاستمداران باید به نخبگانی که ویژگیهای لازم را دارند بها بدهند و پای سخنان آنها از قانونی کردن آن تا اجرای آن فداکارانه بایستند.
مفهوم انقلابی بودن چیست؟
• هر کار خوبی یک کار انقلابی به حساب نمیآید. البته واژهی انقلابی تقریباً عاریتی است، و کمی سابقهی مارکسیستی دارد و تعبیر دقیقتر ما برای آن “جهاد” است. جهاد به این معنا است که یک مانع بزرگی بر سر راه قرار دارد و باید آن مانع را با قدرت برداشت نه اینکه راه عادی خودمان را برویم و به موانع کاری نداشته باشیم. خیلیها اهل جهاد نیستند و اهل برداشتن موانع نیستند. ما موانع و مشکلاتی در کشورمان داریم که باید به صورت جهادی برطرف شود.
• اگر کسی به امور خیریه مشغول شود و سرش را بالا نگیرد تا ببیند ریشهی مشکلاتی مثل فقر در کجاست، و تبدیل شود به یک آدم غیر سیاسی و بگوید من به استکبار جهانی و صهیونیسم و سرمایهداران زالوصفت کاری ندارم، به اسلام و مسلمین هم کاری ندارم و فقط به چند تا فقیر و مستمند کمک میکنم، این آدم یک آدم جهادی و انقلابی نیست، بلکه یک آدم خوب است اما در سطح پایین. باید ریشهی فقر را پیدا کرد و آن را از بین برد. البته نه اینکه به فقیر کمک نکنیم و بنیادهای خیریه نداشته باشیم. مانند امیرالمؤمنین(ع) که ریشهی فقر را در نبرد با معاویه میدید و اهل جهاد بود، اما خودش هم شبها میرفت و به یتیمان خرما میداد. خرمارسانی امیرالمؤمنین(ع) ارزش دارد که اهل جهاد و مبارزه با ریشهی فقر هم بود. او میدانست که ریشهی فقر در کفر و نفاق و فساد است.
• زندگی انقلابی وقتی است که انسان علاوه بر اینکه به اصلاح امور سطحی میپردازد به ریشهها و اعماق مشکلات نیز بپردازد و برای اصلاح آنها جهاد کند. ما هنوز به انسانهای انقلابی نیاز داریم چون هنوز دشمن داریم و موانع و مشکلاتی داریم که جز با مجاهدت حل نمیشود. موانع نظام و جامعهی ما با بخشنامهی سازمانی و انجام وظایف سازمانیِ یک عده کارمند برطرف نخواهد شد.
• نیازی نیست همهی مردم به این معنا انقلابی باشند، بلکه اگر یک عدهای انقلابی باشند کافی است. خیلی از آدمهای خوب، انقلابی نیستند و لازم هم نیست انقلابی باشند آنها زندگی خودشان را میکنند و در کنارشان انقلابیهایی هستند که به آنها خدمت رسانی میکنند و برای آنها میمیرند. در زمان امام زمان(ع) هم اینطور نیست که همهی انسانها درجهی یک بشوند و لازم هم نیست همه درجهی یک بشوند. یک عدهای، خیلی خوب میشوند و خیلی زحمت میکشند و بقیه هم زندگی عادی خودشان را انجام میدهند.
کسانی که تخصص و استعداد بالا دارند، در کنار انسانهای انقلابی شکوفا میشوند
• کسی که ارزش و توانایی خاصی دارد و تخصصی دارد، او باید به کجا برود؟ در جامعهی انسانی کسی که توانایی و مهارت و هنری دارد، باید احساس آرامش و امنیت کند و مطمئن باشد که کسی از او سوء استفاده نمیکند و کسی هم باید باشد که به او میدانِ رشد بدهد. نظام سرمایهداری ثابت کرده است که از آدمهای با استعداد سوءاستفاده میکند و میدان رشد برای شکوفایی بسیاری از آدمها را هم نمیدهد بلکه تنها به اندازهی استفادهی خودش، امکان رشد به بعضی افراد میدهد و بقیه استعدادها را تباه میکند. از یک سو، استعدادسوزی میکند و از سوی دیگر یک سری استعدادها را شناسایی و استخدام کرده با سوء استفاده، آنها را به نوکرین مرفه و ساده لوح تبدیل میکند.
• یک انقلابی و یک نیروی جهادی، برای هر تخصصی ارزش قائل است. انسان متخصص و توانمندی که لزوماً از لحاظ آرمانی هم انقلابی نیست، در نزد این انقلابی آرامتر است چون میداند که در کنار آن انسان انقلابی از او سوءاستفاده نمیشود و بهرهی لازم هم به او خواهد رسید و امکان شکوفایی را هم برای او فراهم خواهد کرد. و بهترین زمینه را برای رشد او مهیا خواهد کرد.
• اساساً جامعهی مهدوی و جامعهی دینی جامعهای است که امکان خودشکوفایی را به انسانها میدهد تا هرکسی استعدادهای خودش را شکوفا کند و به اوج خلاقیت برسد و مدیریت جامعهی انسانی یعنی همین. امروزه در جامعهی ما اتفاقات علمی امیدبخشی در حال رخ دادن است، که ثمرهی انقلاب و مدیریت انقلابی است.
در تبیین مفهوم انقلابی بودن چه باید کرد؟
• نباید با جوانها حداقلی صحبت کنیم. حداقلی صحبت کردن با جوانها این است که به او بگوییم: «دو رکعت نماز خواندن یا حجاب داشتن مگر چقدر سخت است، خوب انجام بده دیگر!» ما باید جوانان را با قله آشنا کنیم. چون جوان اساساً بلند همت است و به کم قانع نیست. گاهی اوقات پدر و مادرها و مدارس، بچهها را حداقلی بار میآورند. مثلاً میگویند: «پسرم تو معتاد نشو، مشروب هم نخور، نماز هم بخوان، من دیگر چیزی از تو نمیخواهم!» این بدترین شیوهی تربیت فرزند است.
• باید با یک نگاه انقلابی بچهها را تربیت کرد. مثلاً اگر کسی برای انقلابی بودن بخواهد تهذیب نفس کند، این کار را خیلی بهتر انجام میدهد. اگر به او بگوییم «تهذیب نفس خوب است، اگر تهذیب نفس داشته باشی به بهشت خواهی رفت!» با این سخن انگیزهی تهذیب نفس پیدا نمیکند. اما اگر به او بگوییم «تا وقتی تهذیب نفس نکنی خدا به تو لیاقت خدمت به امام زمان(ع) و نجات بشریت را نمیدهد» در این صورت او خیلی بهتر انگیزهی تهذیب نفس پیدا میکند.
• خوب شدن آدمها را باید با نشان دادن قلهها آغاز کنیم و این کار یعنی جهادی زندگی کردن. خداوند فرموده است: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ؛ و در راه خدا کارزار کنید چنان که سزاوار کارزار کردن براى او است» و این سزاوار بودن برای خداوند، یعنی نگاه حداکثری.
نسبت انقلابی بودن و ایرانی بودن چیست؟
• ایرانیها نوعاً، هم درک بالا و اندیشهی قویای دارند و هم احساسات قویای دارند و برای برتر شدن در جهان به هر دوی اینها نیاز است. منتها این آفت دارد؛ اگر احساساتی بودیم اما احساسات خودمان را کنترل نکردیم شاهد افسردگیها و عصبانیتها و عقدهای شدنها… خواهیم بود و یا اگر استعداد اندیشه و درک بالا را بهدرستی جهت ندهیم، شاهد به وجود آمدن جیببرهای حرفهای و دزدیهای هوشمندانه خواهیم شد.
• این «هوش و استعداد برتر» و آن «احساسات و استعداد قلبی بالایی که داریم» ما را تبدیل کرده است به متناسبترین قوم برای اسلام. چون آن قومی که میخواهد اسلام را درک کند و از همه سبقت بگیرد باید استعداد بالا و حساسیت روحی بالایی داشته باشد. دیندار بودن نیاز به عقل بالا و قلب پُراحساس دارد و به همین دلیل ما در دینداری جلوتر از همه هستیم.
• ما متناسبترین قوم با اسلام هستیم؛ این را پیامبر گرامی اسلام فرموده است و ما به فرمودهی او افتخار میکنیم. باید مسئولیت خودمان را بشناسیم و البته به اندازهی مسئولیت خودمان تواضع کنیم و خودمان را خادم تمام مردم جهان بدانیم و برای نجات همهی آنها تلاش کنیم.
رسانه چقدر در خدمت ایجاد فضای انقلابی بودن قرار داشته است؟
• رسانه اکثراً حد متوسط به پایین را نگاه میکند و نگاه حداقلی دارد. آیا تا به حال دیدهاید برای کسانی که میخواهند خیلی ارتقا پیدا کنند، سریالی ساخته شود که خیلی از جاذبههای سریالهای حداقلی را نداشته باشد؟ اینطور نیست که اگر خیلی از برنامهها را برای سطوح بالای جامعه بسازیم، سطوح پایین بدشان بیاید، بلکه برعکس، تحسین هم میکنند. مثلاً خیلیها نمیتوانند مانند مرحوم ابوترابی باشند، اما وقتی خاطراتشان را میشنوند ایشان را تحسین میکنند. چرا مردم شهید چمران را دوست دارند؟ با اینکه چمران در سطح عوام نیست اما عموم مردم او را دوست دارند. ما نباید مردم را دست کم بگیریم.
• مردم ما خیلی استعداد انقلابیگری دارند. رسانه پا به پای انقلاب نیامده، ماهیت انقلاب را خوب توضیح نداده است و برای کسانی که استعداد رسیدن به درجات بالای انقلابیگری را دارند برنامه نساخته است. ما کمی میترسیم انقلابیگری را خوب توضیح دهیم و میترسیم انقلابی برنامه بسازیم. مثلاً آیا برنامهای داریم که به جای اینکه در مورد جذب کردن غیر محجبهها به حجاب باشد، در مورد بهترشدن حجاب افراد محجبه سخن بگوید؟ آیا برنامهای داریم که دنبال این باشد که نمازخوانها را ارتقا دهد؟ چون تا خوبها خوبتر نشوند، بدها خوب نخواهند شد.
آیا کسی میتواند «شلوار لی» بپوشد و انقلابی هم باشد؟!
• اگر چنین فردی، در جلساتی که آداب انقلابی بودن را به او یاد بدهد شرکت نکرده باشد، و از سر بیخبری شلوار لی بپوشد بله میتواند انقلابی باشد. اما اگر این آداب را یادگرفته باشد میداند که انسان انقلابی با سطح زندگی عوامانه و خوشگذرانه فاصله میگیرد و میداند که از چیزهایی که خوشش آمده باید فاصله بگیرد. از این دیدگاه میتوان گفت انسان انقلابی «شلوار لی» نمیپوشد چون اگر دلیل پوشیدن آن لباس هوس دل اوست، انقلابی با هوس بیگانه است. انسان انقلابی قبل از هر چیز، دلش را زیر پا میگذارد.
مبنای تمدن غرب «دلم میخواهد» و مبنای تمدن اسلامی مخالفت با «دلم میخواهد» است
• اساساً مبنای تمدن غرب هوا و هوس به معنای «دوست دارم و دلم میخواهد» است و مبنای تمدن اسلامی مخالفت با هوی و دلممیخواهدها است. بر این مبنا چون انقلابیون گروه پیشرو هستند، با دلم میخواهدهای خودشان مبارزه میکنند. اگر «شلوار لی» مظهر دلممیخواهد است یک انسان انقلابی نمیپوشد. ولی اگر یک جوانی «شلوار لی» پوشیده است ما نمیگوییم آدم بدی است، حتی ممکن است انقلابی هم باشد اما دقت نکرده باشد.
تبلور این مباحث در سبک زندگی ما چیست؟
• ما تا در جامعهمان یک چیزی را مبنا قرار ندهیم، مشکلات ما حل نخواهد شد. آموزش و پرورش ما در این زمینه واقعاً ضعیف است. ما وقتی در مورد اهداف آموزش و پرورش در مدرسه صحبت میکنیم، باید بگوییم بچهها از هفت سالگی تا چهارده سالگی با کمک مربّی مدرسه و پدر و مادر، تمرین «مبارزه با نفس» میکنند. به بچهها بگوییم مهمترین معرفتی که تو باید یاد بگیری، و مهمترین مهارتی که باید کسب کنی، این است که خودت را با برنامه و انگیزهی الهی «کنترل کنی»، و این همان تقوا است. ما باید این را در جامعهمان مبنا قرار بدهیم. تا وقتی تقوا جدّی گرفته نشود، و آن را به عنوان مبنا قرار نداهیم، سایر تلاشها و کارهای ما فایدهای نخواهد داشت و فقط سر خودمان را شیره میمالیم.
• شاید اینجا جای نقد برنامهای که زحمت کشیدند برای آموزش و پرورش نوشتند، یک متنی که سند بالادستی بشود برای نظام آموزش و پرورش، اینجا جای نقد او نباشد. چون دیگرانی نیستند که احیاناً ازش دفاع بکنند. اما شما آن برنامه را نگاه بکنید، از حیات طیبه به عنوان هدفی که میخواهیم به آن برسیم صحبت شده، اما از راه رسیدن به حیات طیبه، که تقواست، صحبت نشده است. ممکن است در گوشههایی از آن متن به مفاهیم دینی اشاره باشد، اما «تقوا» جایگاه کلیدی و شایستهای در آن متن و برنامهای که به عنوان یک سند بالادستی تنظیم شده است، ندارد. اگر بعد از سی سال، آموزش و پرورشِ ما تازه به این متن رسیده، نمیدانم چند سال دیگر باید منتظر باشیم تا به یک متن خوب برای آموزش و پرورش برسیم. در حالی که تقوا را باید مبنا قرار داد.
• یکی از علمای خوب تهران هست، هر دفعه پای سخنرانیش مینشینی میگوید تقوا. خب شارحین باید این را شرح کنند. همهی برنامهها باید برای رسیدن به تقوا باشد. تا جایی که وقتی فرزند ما وقتی از دبیرستان فارغ التحصیل شد، خجالت بکشد که بگوید «دلم میخواهد». بگوید: زشت است بگویم دلم میخواهد.
آقای پناهیان! چطور میتوان گره را باز کرد؟
• ما یک آیندهی زیبا داریم به نام «جامعهی مهدوی» که میتوانیم به آن جامعهی زیبا نگاه کنیم. ما دردمان را از قیام امام حسین(ع) میگیریم، اما درکمان را از قیام امام زمان(ع) میگیریم. دردمان را از کوفه و مدینه میگیریم اما درکمان را از جامعهی مهدوی میگیریم. ما باید درمورد جامعهی مهدوی تفکر کنیم و بفهمیم که امام زمان چند میلیارد انسان را چگونه اداره خواهد کرد؟ غرق آن جامعهی زیبا بشویم و از آنجا الگو بگیریم و جامعهی خودمان را بسازیم.
• اگر ما به جامعهی مهدوی عمیقاً بیندیشیم و در مورد نحوهی ادارهی آن تفکر کنیم، گرههای جامعهی امروز ما باز خواهد شد. مثلاً در مورد این فکر کنیم که چگونه در جامعهی مهدوی مسئول سوءاستفاده چی بار نمیآید و کسی برای گرفت پُست و مقام، منافقانه تظاهر به اسلام نمیکند؟ اگر به جامعهی مهدوی نگاه کنیم میبینیم که امام زمان (ع) به شدت با مسئولین سختگیر هستند. ایشان با دو گروه خیلی سختگیر هستند، یکی با دشمنان و یکی با یاران خودشان. لذا هر کسی، در جامعهی مهدوی وارد عرصهی سیاست نخواهد شد.
دانلود فایل (های) این نوشته :
»» بخش تصویری |
.::. دانلود با کیفیت بالا .::.
(فرمت: MP4 – ابعاد تصویر: ۵۷۶*۷۲۰) |
تاریخ ماندگاری لینک اصلی: نا محدود |
منبع: MobinMedia.ir |