شیخ جعفر مجتهدی
ولادت : ۱۳۴۳ ق . محل ولادت : تبریز .
وفات : ۱۴۱۶ ق . محل دفن : مشهد .
در نوجوانی پدرش را از دست داد و تحت تربیت مادر علویه ی خود قرار گرفت . هفده سال بیشتر نداشت که با سری پر شور در صدد آموختن علوم غریبه ی متداول زمان خود بر آمد . هدفش دست یابی به علم کیمیا بود . روزی ندایی شنید که : (( جعفر ! کیمیا محبت اهل بیت عصمت و طهارت ( ع ) است . )) پس از این واقعه رو به عنایت نهاد . دارایی بسیاری از پدر به ارث برده بود ، همه را به نیازمندان بخشید ، هشت سال در مسجد سهله به اعتکاف نشست و هفت سال دیگر نیز مقیم کربلا بود . پس از آمدن به ایران نیز همواره از شهری به شهر دیگر در سفر بود و با عارف عظیم آیت الله کشمیری انس و الفت داشت .
آیت الله کشمیری می فرمود : (( اگر کسی از من پرسید در ایران چه کردی با مباهات می گویم جعفر آقای مجتهدی را دیدم . )) در عظمت مقام ایشان همین بس که خود فرمود : (( خداوند مرا آورد تا عرفان را در این عصر و زمان یک گام جلوتر ببرم ! )) در توسل به اهل بیت ( ع ) آیتی عجیب بود . کرامات و حکایات بسیاری از صفای ضمیر و دیده ی باطن بین ایشان نقل است . آقای مهندس احمد حسینی طباطبایی نقل می کند : (( یازده ماه از ملاقات من با آقای مجتهدی در آلمان می گذشت . یک بار حوالی غروب ایشان را دیدم ، فرمود : " عازم اتریش هستم ، در آنجا کاری دارم . " ماشینی سوار شدیم ، پس از طی چند کیلومتر بین راه پیاده شدیم ، ساعتی گذشت تا به دامنه ی کوه بلندی رسیدیم ، برف بسیاری باریده بود . ایشان گفت : " بالا برویم ، هر چند سخت است اما تا مولا را داریم غصه ای نداریم . اینجا محل مأموریت ماست ، سه دانشجو زیر برف مانده اند و برای رهایی خود از حضرت مسیح کمک خواسته اند . " آن سه دانشجو را به قهوه خانه آوردیم . یکی از آن ها گفت : " در عالم رؤیا حضرت مسیح به من فرمود : پسر فاطمیا یکی از مأموران خود را به کمک شما می فرستد . حالا می بینم این آقا چقدر شبیه عیسی مسیح است !
" آقای مجتهدی به او فرمود : " شما سلامتی خود را مدیون حضرت مهدی ( عج ) فرزند حضرت فاطمه ( س ) هستید نه من " . )) لطافت روح بزرگش بارها و بارها از بندگان خدا بلاگردانی می کرد ؛ شخصی که بیماری لاعلاجی داشت ، شیخ جعفر مجتهدی نیز د امام رضا علیه السلام وساطت کرد تا بیماری به خودش منتقل شود ، آن شخص شفا یافت وشیخ جعفر تا مدت ها به آن بیماری گرفتار بود تا خوب شد . ولی بار آخر حضرت به او فرمود : " این بار اگر مبتلا شدی تا آخر عمر گرفتاری ! " او پذیرفت و تا آخر عمر شریفش بر صندلی چرخ دار می نشست .
منبع : افلاکیان خاک نشین ، هیئت تحریریه ی مؤسسه ی فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس ، ص ۸۸ ، چاپ چهارم ، انتشارات مؤسسه ی فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس .
سلام.. مثلش بقول مدیر سایت نزییده