|
۲۰ ساعت قبل از پرواز |
۰۰:۳۹ |
|
آتش توپخانه و خمپاره بیداد میکرد |
۰۰:۲۴ |
|
ائمه معصومین گفتارشان بر ما حجت، وانتصال امر شان واجب است |
۰۰:۲۵ |
|
از آن امداد های غیبی بود |
۰۰:۵۰ |
|
ا.. اکبر، ا.. اکبر |
۰۰:۴۳ |
|
اولین عید نوروزی بود که در جبهه بودیم |
۰۰:۴۱ |
|
این آخرین فرمان او بود |
۰۰:۴۴ |
|
این پیروزیها و شکستها آزمایشهایی از طرف خداست |
۰۰:۳۱ |
|
این روزها. |
۰۰:۳۰ |
|
این مسیر را چندین بار رفته ام |
۰۰:۴۶ |
|
با رسیدن نیروها به نهر جاسم |
۰۰:۳۸ |
|
برای حسین کربلای پنج و نهر جاسم پایان این راه دنیایی بود |
۰۰:۲۴ |
|
بسیجی بسیجی ازدواج کرد |
۰۰:۳۱ |
|
ترجیح می داد آرپیبجی زن بشه |
۰۰:۱۲ |
|
تو به ما در این جبهه عزت بخشیدی |
۰۰:۵۰ |
|
توکل کنید به خدا |
۰۰:۴۱ |
|
چهارراه مام رضا-خاطرات شهید خرازی |
۰۰:۴۵ |
|
حسین آرام خفته است |
۱:۱۹ |
|
حسین خاکی و خسته ار خط برگشته بود |
۱:۱۴ |
|
حسین در باره نحوه توجیح نیروهاش در شرایط سخت |
۰۰:۴۴ |
|
حسین را با گلاب شسته و شو دادند |
۰۰:۳۶ |
|
حسین عاشق محرم وسینه زنی بود |
۳:۳۳ |
|
حسین عاشق ورزش بود |
۳:۲۷ |
|
حسین فرد بسیار مبتکر و نوآوری بود |
۴:۱۵ |
|
حسین معتقد بود |
۶:۱۰ |
|
حسین معروف بود چلوکباب در خط و ساچمه پلو در شهرک |
۲۴:۵۷ |
|
حسین یک آدم عاشورایی بود |
۲۱:۴۹ |
|
خدایا صاحب پیروزی و موفقیت تو را می دانم |
۱۶:۲۹ |
|
خدایا فرمانده ما رفت |
۳۱:۴۹ |
|
در طول عملیات مقاومت از خودتان نشان دهید |
۳۰:۳۰ |
|
در عمق ارتتفاعات چذابه |
۳۱:۲۷ |
|
در عملیات محرم به فرماندهی سپاه انتخاب شد |
۳۰:۲۳ |
|
در عملیات محرم بیش از ۶۰۰ نفر از بچه های اصفهان به شهادت رسیدند |
۳۱:۴۵ |
|
در مسجد ۱۴ معصوم شهرک کنار پیرمردی نشسته بود |
۳۱:۰۶ |
|
دستور العمل قدم به قدم نوشته و در وجودش گذاشته بودند |
۳۱:۵۵ |
|
زمانی که شهادت بعضی از فرمانده هان را می شنید |
۳۰:۲۵ |
|
سادگی او سبب شده بود که قلب رزمنده ها جایگاه محبت او بشود |
۳۱:۴۷ |
|
سنگرش را نزدیک دشمن انتخاب می کرد |
۳۱:۴۰ |
|
شاداب و خنده رو، ساده وسر بزیر بود |
۳۱:۴۲ |
|
شهدای ما همینطوری نرفتند |
۵:۰۴ |
|
صبح عملیات |
۰۰:۳۹ |
|
صدای آرپیجی ها |
۰۰:۴۷ |
|
عامل مهم در عملیات تولی و تبری |
۰۰:۲۵ |
|
عملیات مهمی در غرب داشتیم |
۰۰:۲۷ |
|
فشنگ اسلحه هایتان آماده باشد |
۰۰:۴۳ |
|
فکرش را بکنید فرمانده ای که ارتش عراق ار او حساب می برد |
۰۰:۴۱ |
|
قرعه فرماندهی جبهه به نام او افتاد |
۰۰:۴۵ |
|
قیامتی بود و غوغایی به پاشد |
۰۰:۳۱ |
|
نمی دانم که طلائیه رفتید؟ |
۰۰:۳۰ |
|
یادت می آید با بچه های چزابه دعای عهد می خواندیم |
۰۰:۴۶ |
|
یک موقعی کشورهایی که با ما دوست بودنداز ما خواستند |
۰۰:۳۸ |
سلام با تشکر فراوان از شما …
خیلی نیاز بود چون بعضیاش قبلا داشتیم ولی از سیستم حذف شده بود و پیدا هم نمیشد دمتون گرم …
شهید حاج حسین خرازی دهکردی = افتخار ما شهرکری ها