دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>

آخرین نظرات

در مورد ماه محرم

     ۲۶۹۴۳۰۵ music-Do Ta Dadash.mp3

متن آهنگ

 

روزی روزگاری بود
دو تا رفیق دو تا داداش
باباشون دستشونو بازتوی دست هم گذاشت
به کوچیکه سپرد که اون بزرگ رو ول نکنه
تا یک روز یک جا توی جنگی میکنه صدا

باباهه پر کشید و رفت رفتش به سوی آسمون
موندن این دو تا داداش تنهایی توی کهکشون
اینقدر مردم اون زمونه دوست داشتنشون
تا یک روز ستمگر زمونه کردشون نشون

دو تایی بعد نگاه به آسمون گفتند بابا
ما میخوایم با هم بریم به سوی دشت کربلا
اسبها رو زین میکنند میرند این دو تا طلا
دو تایی حاضر شدند که بکنند شر بلا

دشمن نامرد توجنگ
آبو به رو اونا می بست
هشت و هشت شب تشنگی
صدا رو تو گلو شکست

روز نهم فرا رسید
روز برادر کوچیکه
رفت و اجازشو گرفت
آب بیاره چیکه چیکه

اما تو راه زخمی شد و
از روی اسب افتاد پایین
یاد وصیت باباش افتاد
که میگفت تویی و این

وقت وداع با زندگی
برادر بزرگ نشست
سر برادر و گرفت
گفت به خدا کمر شکست

دستی نداشت بغل کنه
چشمی نداشت نگاش کنه
تنها یک بار تو زندگی
تونست داداش صداش کنه

دستی نداشت بغل کنه
چشمی نداشت نگاش کنه
تنها یک بار تو زندگی
تونست داداش صداش کنه

دستی نداشت بغل کنه
چشمی نداشت نگاه کنه
تنها یک بار تو زندگی
تونست داداش صدا کنه

چشمی نداشت نگاش کنه

13400 بازدید نظر: »

ارسال نظر

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت